زمانی که دادهها در قالب واژه درآمدند باید اطلاعات معنیدار و مرتبط با اهداف و پرسشهای پژوهش را از آنها استخراج کرد. بنابراین نیاز به ساختارهای مشخصی وجود دارد که توسط کدها ایجاد میشوند.
کدها برچسبهایی هستند که به «تکههایی» از داده متصل میشوند. این تکهها یک واژه، جمله، پاراگراف، یا هر قسمت از متن هستند که معنایی مشخص برای پژوهش و پژوهشگر دارند. این برچسبها ممکن است توصیفی سرراست از متن باشند و یا مانند یک استعاره تداعیکننده و پیچیده باشند. به عبارت دیگر، کدها به پژوهشگر کمک میکنند تا تکههای مشابه از متن را بیابد، آنها را در کنار هم قرار دهد، و سپس از آنها برای پاسخگویی به پرسشهای پژوهش استفاده کند.
کدگذاری در واقع همان فرایند تجزیه کردن بخشهای داده و تحلیل آنها است که مواد موردنیاز را برای دستهبندی موضوعی دادهها بر اساس اهداف پژوهش فراهم میآورد. این کار به شکلگیری فهم پژوهشگر از مفاهیم و الگوهای داده کمک میکند. به عنوان نمونه، برای بخشی از متن که به توصیف استفاده از رنگهای مناسب برای تجربۀ بهتر کاربری در یک وبگاه میپردازد، میتوان کدی را با عنوان
رنگ وبگاه اختصاص داد. همچنین برای این بخش از متن میتوان کد دیگری با عنوان
تجربۀ کاربری تعریف کرد. در زمان تفسیر میتوان با استفاده از کد رنگ وبگاه
تمامی تکههایی از متن را که دربارۀ رنگ صحبت میکنند در کنار هم قرار داد و الگوهای آنها را بر اساس تغییر تجربۀ کاربری بررسی کرد.
ایجاد یا اصلاح کدها، و زمان آن تا هنگامی که یکنواختی مفهومی و ساختاری آنها برقرار باشد، مهم نیست. کدها باید بهم مرتبط، و در مسیر مطالعه باشند و ساختار منسجم آنها رعایت شود. نکتۀ دیگری که وجود دارد این است که کدهای از پیش موجود یا کدهایی که در طول مسیر پژوهش ایجاد شدهاند، باید به روشنی تعریف شوند تا پژوهشگر یا پژوهشگران درگیر در پژوهش در طول زمان معنای یکسانی را از کدها برداشت کنند.
«سالدانا» فرایند کدگذاری را به دو مرحله تقسیم کرده است:
- کدگذاری دور نخست (first cycle)
- و کدگذاری دور دوم (second cycle)
این دو مرحله به پژوهشگر در ساختار بخشیدن به دادهها و سپس سازماندهی آنها برای رسیدن به الگوها کمک میکنند.
در دور نخست، برای خلاصهسازی اولیۀ داده کدهایی به آنها اختصاص مییابند. این کار میتواند با ۲۵ رویکرد گوناگون انجام شود، که هر کدام عملکرد و هدف مشخصی دارند. پژوهشگر میتواند با توجه به نیاز خود از این رویکردها یا ترکیبی از آنها استفاده کند.
سه روش پایهای کدگذاری عبارتاند از:
توصیفی (Descriptive): در کدگذاری توصیفی، موضوع اصلی متن در قالب یک واژه یا عبارت کوتاه (بیشتر اسمی) خلاصه میشود. این کار به تدریج انباشتهای از موضوعهای مورد پوشش را فراهم میکند که پژوهشگر را در امر نمایهسازی و دستهبندی یاری میرساند. این کدگذاری میتواند در پژوهشهای مردمنگاری و مطالعههایی که شکلهای مختلفی از داده را در بر میگیرند استفاده شود. با این روش میتوان به راحتی محیط اجتماعی را توصیف کرد، البته دیگر نمیتوان با آن یک فرایند اجتماعی را نشان داد (جدول زیر).
درون متنی (In Vivo): کدگذاری درون متنی یا «این ویوو» یکی از روشهای شناخته شده است که در آن از واژهها و عبارتهای درون متن به عنوان کد استفاده میشوند. این روش را میتوان برای تمامی مطالعههای کیفی استفاده کرد. توصیه میشود که پژوهشگران تازه کار برای آشنایی با کدگذاری از این روش استفاده کنند. البته این کدگذاری در زمانی که پژوهشگر بخواهد به واژههای استفاده شده توسط مشارکتکننده هم اهمیت ببخشد مورد استفاده قرار میگیرد. برای مشخص کردن کدهای این روش میتوان آنها را در درون گیومه قرار داد (جدول زیر).

فرایندی (Process): در کدگذاری فرایندی از اسم مصدر (فعلهایی که تبدیل به اسم شدهاند مانند دانستن) برای اشاره به عمل یا فرایندی در داده استفاده میشود. این روش هم در تمامی مطالعههای کیفی کاربرد دارد، به ویژه پژوهشهای گراندد تئوری که هدف آنها استخراج عمل/ تعامل مشارکتکننده و پیامدهای آن است (جدول زیر).

البته روشهای دیگری هم برای کدگذاری وجود دارند که برای آشنایی با آنها و همچنین نمونههای آنها میتوان به کتاب «مایلز»، «هابرمن»، و «سالدانا» و یا کتاب «سالدانا» مراجعه کرد (در بخش منابع و مأخذ این منابع معرفی شدهاند).
کدگذاری دور دوم، کدگذاری الگو (pattern coding) است. در این دور از کدگذاری، خلاصههای بدست آمده از دور نخست (یعنی همان کدهای ایجاد شده در دور نخست) در تعداد کوچکتری از دستهها، تمها/ موضوعها، یا مفاهیم/ سازهها گروهبندی میشوند.
این کار به مانند خوشهبندی و تحلیل عاملی برای تجزیه و تحلیل کمی است. در واقع کدهای الگو کدهایی تبیینی و استنتاجی هستند که الگوها و موضوعهای برآمده از متن را نشان میدهند. روش کار بدین صورت است که کدهای مرحلۀ نخست بر اساس مشابهت در کنار هم قرار میگیرند و واحدها و دستههای با معناتری را برای تحلیل فراهم میسازند. این دستهها هم در صورت نیاز میتوانند خود دستهبندی شوند تا تمها و سازههای جدیدی را بوجود آورند. میتوان گفت این الگوها گونهای از فرا ـ کدها هستند که مجموعهای از کدهای مشابه را توضیح میدهند.
همانطور که بیان شد کدگذاری الگو باید بر اساس مشابهت در کدها انجام شود. این مشابهت میتواند رفتارها، اقدامها، هنجارها، روتینها، و روابط مشاهده شدۀ تکرار شونده باشند و به شکلهایی مانند دستهها یا موضوعها، علت ها/ تبیینها، روابط میان افراد، یا مفاهیم و سازههای نظری در آیند.
ایدۀ کلی در این مرحله، آشنا شدن پژوهشگر با هر مورد/ واحد تجزیه و تحلیل به عنوان یک موجودیت مستقل است. این فرآیند باعث آشکار شدن الگوهای هر مورد پیش از انجام گام بعدی تجزیه و تحلیل میشود. این مرحله با نام تجزیه و تحلیل درون موردی (within-case analysis) هم شناخته میشود.

همچنین توصیه میشود در طول فرایند کدگذاری، پژوهشگر تفسیرهای اولیۀ خود را از کدها و الگوها یادداشت نماید (جدول زیر). نوشتن تفسیری از کدها و الگوها کمک میکند تا پژوهشگر کمتر در فرایند ایجاد کدها، دستهها، تمها، و یا سازهها انسجام خود را از دست دهد. این تفسیرها همچنین میتوانند بینشهای تازهای را در طول پژوهش برای وی فراهم سازند.

با ایجاد کدهای الگو در مرحلۀ دوم، پژوهشگر میتواند با توجه به نیاز مطالعه از رویکردهایی مانند توصیف روایتی از الگوها، نمایش بصری (شکل زیر)، یا نمایش جدولی (جدول بالا) برای تحلیل کمک گیرد. نوشتن داستان و روایتی از شواهد بدست آمده از کدها و دستهها میتواند فهم پژوهشگر را در طول پژوهش افزایش دهد. با این کار پژوهشگر دیگر نیاز ندارد که تمامی متن را بازخوانی کند. همچنین پژوهشگر میتواند با استفاده از تکنیکهای نمایش بصری یا جدولی، خلاصهای از کدها و دستههای ایجاد شده را در قالب یک تصویر بزرگ یا جدول نشان دهد.

کدگذاری نظریه-محور: تحلیل متن در گراندد تئوری (کتاب)
Böhm, Andreas. 2014. Theoretical Coding: Text Analysis in Grounded Theory. In U. Filck, E. Kardorff & I. Steinke (Eds), A companion to qualitative research (pp. 270-275). London: Sage Publications
در این بخش از کتاب (book chapter) اطلاعات مفیدی درباره چگونگی کدگذاری و تحلیل متن در پژوهش گراندد تئوری ارائه شده است.