پژوهشگر به دنبال پاسخ به پرسشهای پژوهش است و برای این کار باید فهم خود را از شواهد بدست آمده از موردها/ واحدهای تجزیه و تحلیل چندگانه در طول پژوهش افزایش دهد. وی برای این کار باید معنای کدها و الگوها را از منابع دادهای گوناگون تفسیر کند و بر اساس آنها تبیینها، پیشنهادها، و حتی جریانهای علی بر آمده از داده را نتیجه بگیرد. پایۀ این مرحله، ترکیب و تفسیر کل شواهد بدست آمده از موردها/ واحدهای تجزیه و تحلیل و پدید آوردن موضوعها و مفاهیم نهایی پژوهش است. این کار با نام تجزیه و تحلیل میان موردی (cross-case analysis) هم شناخته میشود و ایدۀ اصلی آن، اجبار پژوهشگر به فراتر رفتن از برداشتهای اولیه از طریق نگاههای ساخت یافته به منابع گوناگون داده است.
یافتههای تحلیل کیفی در ابتدا خیلی گنگ و مبهم به نظر میرسند، با این حال، در طول فرایند تکرار شوندۀ گردآوری ـ تجزیه و تحلیل، موضوعها و مفاهیم اصلی پژوهش شکل میگیرند و تفسیرهای کاملتری ارائه میشوند که بر شفافیت و قوت یافتهها میافزایند. این تفسیرها همچنین بر اعتبار پژوهش هم میافزایند. این اعتبار ممکن است به کوتاهی جرقهای در ذهن پژوهشگر در هنگام نوشتن یک یادداشت باشد و آهان بزرگی را در وی ایجاد کند و یا از طریق استدلال کامل و با شواهد فراوان، با ارزیابی در میان همتایان و حتی با کوششی گسترده برای تکرار یافتهها از طریق مثلثبندی (triangulation) بدست آید. مثلثبندی یکی از راهبردهای افزایش روایی در پژوهش کیفی است که میتواند منجر به بالا رفتن دقت یافتهها از طریق بررسی شواهدی از چند منبع داده شود.
توجه به نکات زیر در طول فرایند تحلیل دادههای کیفی ضروری است:
مستندسازی در طول فرایند باید به خوبی و به صورت نظاممند بر روی کاغذ و یا با استفاده از نرمافزارهای رایانهای مانند «مایکروسافت ورد» یا «مکسکیودا» انجام شود. این کار شامل نوشتن یادداشتها، نکات مهم پژوهش، و حتی یافتههای اولیه در جریان انجام فرایند گردآوری و تحلیل داده به صورت نظاممند است. دلیل اصلی این موضوع حجم بالای دادههای کیفی و نیاز به فهم تجمعی آنها است. این موضوع به پژوهشگر کمک میکند تا بتواند مجموعه یافتههایی را ارائه کند که مبتنی بر داده است.
تکرار بیشتر فرایند تحلیل کیفی، اعتبار بیشتری به همراه میآورد. تحلیل کیفی یک فرایند مداوم و تکرار شونده است. به عنوان نمونه، پژوهشگر ممکن است از تحلیل به بازتعریف پرسشهای پژوهشی برگردد و سپس دوباره برای گردآوری داده برای یک مورد جدید به میدان بازگردد (Miles, Huberman, and Saldaña 2014; Eisenhardt 1989). بنابراین بیان آن به شکل گامهای اشاره شده تنها برای نظم بخشیدن به تفکر پژوهشگر برای به پیش بردن یک کار با اعتبار بیشتر است. پژوهشگر باید به این درک برسد که به دلیل ماهیت پژوهش کیفی نیازمند این است که حرکت خود را در پژوهش در هر تکرار بررسی کند و در صورت نیاز برای یافتن معنای دقیقتر پدیدهها و موقعیتها مجموعه بازنگریهایی را حتی در بخش گردآوری داده هم انجام دهد. این کار منجر به ارائۀ یافتههایی قدرتمند و قابل ارائه و کاربرد در جامعه میشود.
اشباع نظری تحلیل را متوقف میسازد. بیان شد که فرایند تحلیل کیفی تکرار شونده است و پژوهشگر باید مراحل تحلیل داده را تکرار کند. اکنون چالشی که مطرح میشود این است که پژوهشگر کی باید حرکت بین نظریه (یا به طور کلی، نتایج مورد انتظار پژوهش) و داده را پایان دهد. زمان توقف حرکت بین داده و نظریه، زمانی است که پژوهشگر به اشباع نظری (theoretical saturation) برسد. اشباع نظری زمانی است که یادگیری افزایشی بسیار کم شود و پژوهشگر پدیدۀ جدیدی را دربارۀ اهداف پژوهش مشاهده نکند. این کار به مانند بازنگری یک رونوشت برای چاپ در نشریه است. نویسنده زمانی کار را متوقف میکند که بهبود کیفیت دیگر محسوس نباشد. یعنی با افزایش دادهها بهبود چندانی حاصل نشود.

گراندد تئوری و اصول تحلیل در آن (فصل کتاب)
Charmaz, Kathy. 2008. “Grounded Theory as an Emergent Method.” In Handbook of Emergent Methods, edited by S. N. Hesse-Biber and P. Leavy, 155–172. New York: The Guilford Press
«چارمز» یکی از پژوهشگران معاصر و صاحبنظر در زمینۀ روش گراندد تئوری است و آثار زیاد و پر طرفداری را در این رابطه منتشر ساخته است. در این فصل کتاب، وی به سادگی و زیبایی روش گراندد تئوری را بر اساس راهبردهای کدگذاری، نوشتن یادداشت، نمونهگیری نظری، و اشباع نظری تعریف میکند.