رویکرد کمی به روشهایی اشاره داد که با کمک کنکاشهای تجربی به گردآوری، تحلیل، و نمایش داده عددی بهجای داده کیفی میپردازند. بیشتر افراد با شنیدن رویکرد کمی به یاد عدد، رقم، آمار، و چنین مفاهیمی میافتند. تا حدودی میتوان گفت که این مفاهیم اساس رویکرد کمی نیز به شمار میآیند.
پژوهش کمی به معنای «توضیح یک پدیده از طریق گردآوری داده عددی است که با استفاده از روشهای ریاضی ـ محور (در قالب آمار) تجزیه و تحلیل خواهد شد». همانگونه که از این تعریف برمیآید، رویکرد کمی به دنبال توضیح پدیدهها است. همچنین، پژوهشگر در رویکرد کمی داده عددی گردآوری کرده و آن را از طریق روشهای ریاضی، که در علوم اجتماعی بیشتر در قالب آزمونهای آماری تجلی پیدا میکنند، تجزیه و تحلیل خواهد کرد.
تاریخچه گرایش به سمت رویکرد کمی و روشهای مطرح در این رویکرد، مانند آزمایش، در تاریخ علم بسیار طولانی است. در اعصار گذشته زمانی چیزی را علم میخوانندند که از طریق ابزارهای دقیق اندازهگیری شده بود، در غیر این صورت آن چیز غیر علمی بود. خطکش، واحدهای اندازهگیری گوناگون، ترازو، و ابزارهایی مانند این محصول تفکر انسان در دوره سیطره رویکرد کمی بر علم است.
بنیان فلسفی رویکرد کمی
بنیانهای پژوهش با رویکرد کمی ریشه در فلسفههایی دارد که موجب متمایز شدن این رویکرد از رویکردهای دیگر ـ یعنی کیفی و ترکیبی ـ میشوند. همین تفاوت در فلسفههای باعث شده تا برای اظهار رویکرد کمی، کیفی، و ترکیبی از اصطلاحشناسی دیگری با عنوان «پارادایم» استفاده شود؛ یعنی پارادایم کمی، پارادایم کیفی، و پارادایم ترکیبی. اگر نگاهی دوباره به رهیافتهای معرفتشناسی داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که بر این اساس رویکرد کمی بر اساس معرفتشناسی اثباتگرایی و رئالیسم شکل گرفته است. در حالی که رویکرد کیفی بیشتر ریشه در تفسیرگرایی دارد.
بنابراین، بنیان رویکرد کمی بر این فرض استوار است که واقعیتی در دنیای خارج وجود دارد، و کار پژوهش و پژوهشگر آن است که از این واقعیت پرده بردارد و آن را برای جامعه آشکار سازد؛ آنچه رهیافت اثباتگرایی بر آن تأکید دارد. روشن است که این طرز تلقی بیشتر در علوم طبیعی (یا به اصطلاح علوم دقیقه) مانند نجوم، فیزیک، شیمی، زیستشناسی، و غیره مطرح است؛ در حالی که در علوم اجتماعی و علومی که با انسان به عنوان واحد پژوهش سروکار دارند کمتر صادق است. پژوهشگر کمی تصور میکند که در جهان واقع قوانین، پدیدهها، و چیزهایی وجود دارند که وابسته به حضور او نیستند، بنابراین تنها کاری که او باید انجام دهد، کشف، شناسایی، و توضیح آنها ـ بدون سوگیری ـ است.
با پیشرفت علوم، بهویژه در دو سده اخیر، این رهیافت سفت و سخت به چالش کشیده شد، بنابراین جهان علم خلق یک پارادایم جدید با عنوان «رویکرد کیفی» را تجربه کرد. پژوهشگر کیفی دیگر به این دستهبندی مطلق قائل نیست و به سمت ذهنگرایی، و سرانجام تفسیرگرایی گرایش پیدا میکند. پس از به چالش کشیده شدن رهیافت اثباتگرایی، برخی نقدهای وارد به آن را پذیرفته و رهیافت جدید با نام «پسااثباتگرایی» را مطرح کردند. پسااثباتگراها به این که حقیقت مطلقی وجود دارد و پژوهشگر باید آن را شناسایی و کشف کند معتقد نیستند.
بنیانهای پژوهش یا رویکرد کمی ریشه در فلسفههایی دارد که موجب متمایز شدن این رویکرد از رویکردهای دیگر ـ یعنی کیفی و ترکیبی ـ میشوند. همین تفاوت در فلسفههای باعث شده تا برای اظهار رویکرد کمی، کیفی، و ترکیبی از اصطلاحشناسی دیگری با عنوان «پارادایم» استفاده شود؛ یعنی پارادایم کمی، پارادایم کیفی، و پارادایم ترکیبی. اگر نگاهی دوباره به رهیافتهای معرفتشناسی داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که بر این اساس رویکرد کمی بر اساس معرفتشناسی اثباتگرایی و رئالیسم شکل گرفته است. در حالی که رویکرد کیفی بیشتر ریشه در تفسیرگرایی دارد.
بنابراین، بنیان رویکرد کیفی بر این فرض استوار است که واقعیتی در دنیای خارج وجود دارد، و کار پژوهش و پژوهشگر آن است که از این واقعیت پرده بردارد و آن را برای جامعه آشکار سازد؛ آنچه رهیافت اثباتگرایی بر آن تأکید دارد. روشن است که این طرز تلقی بیشتر در علوم طبیعی (یا به اصطلاح علوم دقیقه) مانند نجوم، فیزیک، شیمی، زیستشناسی، و غیره مطرح است؛ در حالی که در علوم اجتماعی و علومی که با انسان به عنوان واحد پژوهش سروکار دارند کمتر صادق است. پژوهشگر کمی تصور میکند که در جهان واقع قوانین، پدیدهها، و چیزهایی وجود دارند که وابسته به حضور او نیستند، بنابراین تنها کاری که او باید انجام دهد، کشف، شناسایی، و توضیح آنها ـ بدون سوگیری ـ است.
با پیشرفت علوم، بهویژه در دو سده اخیر، این رهیافت سفت و سخت به چالش کشیده شد، بنابراین جهان علم خلق یک پارادایم جدید با عنوان «رویکرد کیفی» را تجربه کرد. پژوهشگر کیفی دیگر به این دستهبندی مطلق قائل نیست و به سمت ذهنگرایی، و سرانجام تفسیرگرایی گرایش پیدا میکند. پس از به چالش کشیده شدن رهیافت اثباتگرایی، برخی نقدهای وارد به آن را پذیرفته و رهیافت جدید با نام «پسااثباتگرایی» را مطرح کردند. پسااثباتگراها به این که حقیقت مطلقی وجود دارد و پژوهشگر باید آن را شناسایی و کشف کند معتقد نیستند.
از نظر موجیس (Muijs) رویکرد کمی برای پاسخگویی به چهار نوع پرسش مناسب و کاربردی است:
زمانی که ما به یک پاسخ کمی نیازمندیم. برای مثال، ما به چه تعداد معلم برای آموزش ریاضیات نیازمندیم و در حال حاضر چه تعداد در اختیار داریم؟ روشن است که پاسخ کیفی نمیتواند به مسئله ما در این خصوص پاسخ دهد.
تغییرات عددی تنها از طریق رویکرد کمی بهدقت قابل پاسخگویی هستند. برای مثال، تعداد دانشجویان دانشگاه ما نسبت به سالهای گذشته افزایش یافته یا کاهش؟ بنابراین، برای پاسخگویی به چنین پرسشی ما باید از رویکرد کمی کمک بگیریم.
همچنین، زمانی که قصد داریم از حالت و وضعیت چیزی آگاه شویم، اغلب ما میخواهیم پدیدهای را توضیح دهیم. چه عواملی بر استخدام معلمان ریاضیات مؤثر هستند؟ چه عواملی بر پیشرفت دانشآموزان در طول زمان اثر میگذارند؟ و پرسشهایی از این دست نیز میتوانند در رویکرد کمی بهطور مناسب و با دقت پاسخ داده شوند. اینجاست که ما با مفهومی با عنوان «متغیر» سروکار خواهیم داشت.
سرانجام
«آزمون فرضیه» پرسش پایانی است که رویکرد کمی برای پاسخگویی به آن بسیار مناسب است. گاهی ممکن است ما چیزی را توضیح دهیم؛ برای مثال، آیا میان پیشرفت دانشآموزان و اعتماد بهنفس و زمینه اجتماعی آنها ارتباط وجود دارد؟ بنابراین، از طریق رویکرد کمی میتوان این نوع مدلها را آزمون کرد.
همان طور که پاسخگویی به این پرسشها از طریق رویکرد کمی مناسب است، پرسشهایی هم وجود دارند که استفاده از رویکرد کمی برای پاسخگویی به آنها مناسب نیست:
- زمانی که قصد مطالعه و بررسی عمیق مسئلهای را داریم، رویکرد کمی مناسب نیست. زمانی که نیازمند مطالعه گسترده سطحی مسئلهای در دستور کار است، رویکرد کمی مناسب است اما زمانی که قصد عمق بخشیدن به مطالعه را داریم رویکرد کیفی مناسبتر است.
- دیدیم که رویکرد کمی برای آزمون نظریه یا فرضیه مناسب است، اما به هیچ عنوان درباره توسعه و خلق نظریه و فرضیه کاربردی نیست.
- زمانی که پژوهشگر با مسائل، مفاهیم، و پدیدههای پیچیده سروکار دارد، رویکرد کمی برای پاسخگویی به پرسشهای پژوهش مناسب نیست. دلیل این امر نگاه رویکرد کمی به مسائل و ناتوان بودن در شناسایی و بررسی متغیرهای بسیار در مسئله است.
- با آنکه رویکرد کمی در پاسخگویی به پرسشهای علی ـ معلولی موفق است، در پاسخگویی به پرسشهایی که به دنبال شناخت مفهوم و معنای یک واقعه یا شرایط خاص هستند ضعیف عمل میکند.
به نظر برنز (2000) پژوهشهایی که در رویکرد کمی انجام میشوند دارای چهار ویژگی اصلی هستند:
کنترل: مهمترین ویژگی رویکرد کمی کنترل است؛ چراکه پژوهشگر را قادر میسازد تا عوامل پژوهشش را شناسایی کند. بنابراین، کنترل میتوان موجب بهبود فرایند پژوهش برای پژوهشگر در رویکرد کمی شود.
تعریف عملیاتی: تعریف عملیاتی به آن معناست که اصطلاحها و مفاهیم باید بر اساس گامها یا عملیاتی که برای اندازهگیری آنها انجام میشود تعریف شوند. چنین فرایندی میتواند به حذف نقاط مبهم یک پژوهش و افزایش درک مشترک از آنها کمک کند. برای مثال، اگر رضایت شغلی از طریق ابزار پرسشنامه اندازهگیری خواهد شد، باید مفهوم «رضایت شغلی» بر اساس آن ابزار به صورت عملیاتی تعریف شود، تا درک مخاطب از رضایت شغلی به درک پژوهشگر نزدیکتر شود.
تکرارپذیری: برای تکرارپذیر بودن پژوهش داده گردآوری شده باید دارای پایایی باشد، یعنی داده گردآوری شده در یک پژوهش دوباره در وضعیت مشابهی تکرار شود.
آزمون فرضیه: این ویژگی به معنی آزمون یک فرضیه (که از قبل وجود داشته) از طریق گردآوری داده تجربی است.
علاوه بر این، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی نیز در راهنمای نگارش خود به موارد زیر اشاره کرده است:
- به طور معمول داده از طریق ابزار ساختاریافته گردآوری میشود؛
- نتایج بر اساس حجم بزرگی از نمونه مورد مطالعه اتخاذ میشود، و این نمونه نماینده جامعه است؛
- امکان تکرار و شبیهسازی مطالعه پژوهشی وجود دارد، چراکه پایایی بسیار بالا است؛
- پژوهشگر با پرسشهایی کاملاً روشن و دقیق وارد پژوهش شده و پاسخها نیز به همین صورت خواهند بود؛
- قبل از گردآوری داده، تمامی مراحل و فرایندها بهدقت طراحی میشوند؛
- داده در قالب آمار و ارقام گردآوری میشود؛
- امکان تعمیمپذیری نتایج به جامعه بزرگتر وجود دارد؛
- ابزار مورد استفاده برای گردآوری داده، اغلب پرسشنامه و نرمافزارهای رایانهای هستند.
روایی و پایایی، همچون سایر روشهای پژوهش، یکی از ارکان رویکرد کمی حین بررسی یک مسئله علمی به شمار میآیند. روایی و پایایی از ویژگیهای ابزار پژوهش (مانند آزمونها، پرسشنامهها، و غیره) قلمداد میشوند، که پژوهشگر از آن طریق از صحت انجام پژوهش خود و نتایج آن مطمئن میشود.
روایی به معنی مناسب بودن ابراز گردآوری داده برای گردآوری داده است؛ برای مثال، زمانی که میخواهیم قد یک نفر را اندازهگیری کنیم از خطکش استفاده خواهیم کرد، نه از ترازو.
در مقابل، پایایی به معنی تکرارپذیری نتایج حاصل از یک اندازهگیری است. برای مطالعه بیشتر درباره روایی و پایایی به مندرجات بخش «اجرای پژوهش» مراجعه کنید.
رویکرد کمی خود شامل روشهای پژوهش گوناگونی میشود که از اصول واحدی پیروی میکنند. احتمالاً توافق جامعی بر روی تعداد این روشها در نوشتههای مرتبط با روششناسی پژوهش وجود ندارد. به علاوه، روشهایی وجود دارند که بر روی کمی بودن یا کیفی بودن آنها هنوز اختلاف نظر وجود دارد. با این حال، به اعتقاد ببی (2015، 229) دو روش پژوهش در رویکرد کمی بسیار مشهور هستند:
- آزمایش (experimental method)
- و پیمایش (survey method)
کرسول (2014، 12) قائل به دستهبندی مشابهی است؛ یعنی طرحهای آزمایشی و غیرآزمایشی (مانند پیمایش) را زیر رویکرد کیفی نام میبرد. هرچند، در منابع دیگر ممکن است این دستهبندی جزئیتر نیز باشد؛ برای مثال، گودوین و گودوین (1996) از پژوهش توصیفی، پژوهش همبستگی، پژوهش علی ـ مقایسهای، پژوهش آزمایشی، و پژوهش تک موضوعی به عنوان شاخههای رویکرد کمی نام میبرند. تامس (2003، 6) نیز از دسته جدیدی با نام «تحلیل محتوای کمی» (quantitative content analysis) در رویکرد کمی نام میبرد.
در هر صورت، به نظر میرسد در سالهای اخیر دستهبندیهای ببی و کرسول توجه بیشتری به خود جلب کردهاند و در اینجا نیز ما طبق این دستهبندی پیش خواهیم رفت.
مبانی فلسفی و رویکردهای نظری روششناسی (کتاب)
Jonker, Jan, and Bartjan Pennink. The essence of research methodology: A concise guide for master and PhD students in management science. Springer Science & Business Media, 2010 - Google Books Link
اگر به دنبال کتابی ساده، کمحجم، و خلاصه از مباحث روششناسی، بهویژه مبانی فلسفی و رویکردهای نظری آن، میگردید، این کتاب میتواند به نیاز شما پاسخ دهد. فصل اول و دوم این کتاب، یعنی «مروری بر پژوهش» و «ماهیت روششناسی» شامل مطالبی راجع به بنیانهای نظری روش پژوهش میشود. مدلهای مفهومی، پژوهش کمی، و پژوهش کیفی فصلهای دیگر این کتاب را تشکیل میدهند.
تشریح رایجترین روش رویکرد کمی، یعنی روش پیمایشی (کتاب)
Goodwin, William Lawrence, and Laura D. Goodwin. Understanding quantitative and qualitative research in early childhood education. Vol. 59. Teachers College Press, 1996. Google Books
فصل سوم این کتاب با رایجترین روش رویکرد کمی، یعنی روش پیمایشی، آغاز شده است. جوانب گوناگون پیمایش در ابتدای این فصل تشریح شده است، و مطالب ارزشمندی در اختیار پژوهشگران قرار میدهد.
توضیح روش پیمایشی به عنوان یکی از طرحهای رویکرد کمی (کتاب)
Babbie, Earl. The practice of social research. Cengage Learning, 2015. Google Books
ارل ببی از پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی و یکی از اساتید بهنام روش پژوهش در سطح بینالمللی است. کتاب او یکی از منابع مهم در زمینه روش پژوهش است که یک راهنمای کامل آموزشی در این زمینه بهشمار میآید. فصل نهم این کتاب به توضیح روش پیمایشی به عنوان یکی از طرحهای رویکرد کمی پرداخته است.
مقایسه دو رویکرد کمی و کیفی در علوم تربیت بدنی (پاورپوینت)
Quantitative and Qualitative Research
آلیس تاکنل در این ارائه به مقایسه دو رویکرد کمی و کیفی پرداخته است. تفاوتهایی که میان روشهای مطرح در این رویکرد وجود دارد در این ارائه توضیح داده شده است. زمینه مورد بحث در این ارائه تربیت بدنی و علوم ورزشی است.