رویکرد کمی خود شامل روشهای پژوهش گوناگونی میشود که از اصول واحدی پیروی میکنند. احتمالاً توافق جامعی بر روی تعداد این روشها در نوشتههای مرتبط با روششناسی پژوهش وجود ندارد. به علاوه، روشهایی وجود دارند که بر روی کمی بودن یا کیفی بودن آنها هنوز اختلاف نظر وجود دارد. با این حال، به اعتقاد ببی (2015، 229) دو روش پژوهش در رویکرد کمی بسیار مشهور هستند:
- آزمایش (experimental method)
- و پیمایش (survey method)
کرسول (2014، 12) قائل به دستهبندی مشابهی است؛ یعنی طرحهای آزمایشی و غیرآزمایشی (مانند پیمایش) را زیر رویکرد کیفی نام میبرد. هرچند، در منابع دیگر ممکن است این دستهبندی جزئیتر نیز باشد؛ برای مثال، گودوین و گودوین (1996) از پژوهش توصیفی، پژوهش همبستگی، پژوهش علی ـ مقایسهای، پژوهش آزمایشی، و پژوهش تک موضوعی به عنوان شاخههای رویکرد کمی نام میبرند. تامس (2003، 6) نیز از دسته جدیدی با نام «تحلیل محتوای کمی» (quantitative content analysis) در رویکرد کمی نام میبرد.
در هر صورت، به نظر میرسد در سالهای اخیر دستهبندیهای ببی و کرسول توجه بیشتری به خود جلب کردهاند و در اینجا نیز ما طبق این دستهبندی پیش خواهیم رفت.
مبانی فلسفی و رویکردهای نظری روششناسی (کتاب)
Jonker, Jan, and Bartjan Pennink. The essence of research methodology: A concise guide for master and PhD students in management science. Springer Science & Business Media, 2010 - Google Books Link
اگر به دنبال کتابی ساده، کمحجم، و خلاصه از مباحث روششناسی، بهویژه مبانی فلسفی و رویکردهای نظری آن، میگردید، این کتاب میتواند به نیاز شما پاسخ دهد. فصل اول و دوم این کتاب، یعنی «مروری بر پژوهش» و «ماهیت روششناسی» شامل مطالبی راجع به بنیانهای نظری روش پژوهش میشود. مدلهای مفهومی، پژوهش کمی، و پژوهش کیفی فصلهای دیگر این کتاب را تشکیل میدهند.
انواع روشهای مطرح در رویکرد کیفی، یعنی پژوهش روایتی، پدیدارشناسی، قومنگاری، گراندد تئوری، و موردکاوی (کتاب)
Creswell, John W. Research design: Qualitative, quantitative, and mixed methods approaches. Sage publications, 2014. Google Books
جان کرسول، استاد دانشگاه نبراسکا در ایالات متحده، از اساتید مسلم حوزه روششناسی ـ بهویژه در علوم اجتماعی ـ است. کتاب او با عنوان «طراحی پژوهش: رویکردهای کمی، کیفی، و ترکیبی» یکی از جامعترین و ارزشمندترین منابع درباره روششناسی پژوهش است. کرسول در فصل نهم این کتاب به توضیح انواع روشهای مطرح در رویکرد کیفی، یعنی پژوهش روایتی، پدیدارشناسی، قومنگاری، گراندد تئوری، و موردکاوی پرداخته است.
مقایسه دو رویکرد کمی و کیفی در علوم تربیت بدنی (پاورپوینت)
Quantitative and Qualitative Research
آلیس تاکنل در این ارائه به مقایسه دو رویکرد کمی و کیفی پرداخته است. تفاوتهایی که میان روشهای مطرح در این رویکرد وجود دارد در این ارائه توضیح داده شده است. زمینه مورد بحث در این ارائه تربیت بدنی و علوم ورزشی است.
انواع روشهای گوناگون رویکرد کیفی و مدلهای آنها (مقاله)
لیچ، نانسی ال.، و آنتونی ای. آنوگبوزی. «گونهشناسی طرحهای پژوهش به روشهای ترکیبی (کمی و کیفی)». ترجمه زینب مظفری. مدیریت فردا 6، شماره 19 (1387): 87 ـ 96 (تماممتن)
این مقاله ترجمهای به فارسی از مقاله «A typology of mixed methods research designs» است که در نشریه Quality & Quantity از انتشارات اشپرینگر منتشر شده است. این مقاله تجربه پدیدآوران طی چندین سال خواندن و نوشتن در حوزه رویکرد ترکیبی است. انواع روشهای گوناگون رویکرد ترکیبی و مدلهای آنها در این مقاله تشریح شده است.
رویکرد کیفی رفته رفته و به لطف برخی دانشگاههای معتبر همچون دانشگاه شفیلد انگلستان در استفاده گسترده از آن، جایگاهی برای خود در دنیای علم دست و پا کرده است. اما همیشه چنین نبود و روزگاری سیطره علوم کمی بر علم به گونهای بود که برخی از دانشوران آن عصر از اوضاع موجود ابراز ناراحتی میکردند.«جورجیو دی سانتیلانا» ، استاد دکتر حسین نصر، در دیباچه کتاب «علوم و تمدن اسلامی» اظهار میکند که ناراحتی دکتر نصر از خصوصیت کمی و «یکطرفی» علم جدید بر او آشکار است. سانتیلانا میگوید:
«از این یکطرفی نیک آگاهیم و از راه برطرف کردن آن سخن فراوان گفته شده ولی این را ه را نشان ندادهاند. امیدواریم بحث دکتر نصر کاری برای پراکندن ابرها بکند. ما همه از جان و دل آرزومند آن هستیم که کسی بتواند بر ما آشکار کند که چگونه عنصر کمی محض، نسبتهای حقیقی-کیفی و اشراقی- را که در فعالیت طبیعت خلاق درخشندگی دارند، در زیر ابر نگاه میدارد. در ماورای این آرزو موانع فلسفی غمانگیزی هست که باید از میان برداشته شود . علم همیشه بر راهی دیگر میرفته است. یوهانس کپلر –گواهی که دکتر نصر او را رد نخواهد کرد-چنین نوشته است: همان گونه که چشم برای رنگها و گوش برای صوتهاست، عقل و فکر نیز برای آن است که روابط کمی را دریافت کند»[1].
همه ما ناخودآگاه درگیر پژوهش کیفی هستیم. در هنگام کار کردن، مشاهده رفتارها، ایجاد حس فضا و مکان، بحث درباره ایدههای گوناگون با همکاران و همکلاسیها و آنگاه ایجاد ساختارهای واقعیت براساس دیدهها و شنیدههایمان همگی مراحلی از پژوهش کیفیاند. چرا که هیچ عدد و رقمی ارائه نشده و هیچ تحلیل مبتنی بر عدد و رقم نیز انجام نشده است.
«گلیزر» که خود از کسانی بود که انقلابی در حوزه پژوهش کیفی به راه انداخت در ارائه تعریفی نظاممند از آن درمانده فهرستی از نبایدها را برای پژوهش کیفی بیان کرد. او پژوهش کیفی را فعالیتی میداند که:
- متکی بر تحلیلهای آماری نیست؛
- برای گردآوری دادهها از روشهای کمی استفاده نمیکند؛ و
- روشهایی ابتدایی برای تعیین روشهای غیر کیفی نیست.
گورمن( 2005) ویژگیهای کلیدی پژوهش کیفی را در چهار جمله خلاصه میکند:
- پژوهشگران داده را در محیط طبیعی وقوعشان گردآوری میکنند و ابزار اصلی خود پژوهشگر است؛
- داده کلامی است نه عددی؛
- پژوهشگران کیفی بیشتر بر فرایند فعالیت تمرکز دارند تا حاصل آن؛
- پژوهشگران کیفی معمولا داده مورد نیاز خود را به شیوهی منطقی تجزیه تحلیل میکنند نه آماری و حاصل اغلب پژوهشهای کیفی تولید پرسشهای پژوهشی و حدسیات و فرضیات است نه اثبات یا رد روابط یا نتایج پیشبینی شده.
[1] دکتر نصر، فیلسوف شهیر ایرانی و دانشآموخته رشتههای فیزیک، زمینشناسی و فلسفه در دانشگاههای معظمی همچون ام.آی.تی و هاروارد، در حوالی دههی 1960 میلادی که هنوز امواج نوظهور گرایش به پژوهش کیفی عالمگیر نشدهبود چنین از سیطره کمیگرایی در علوم شکوه کرد.
چه لزومی به مطالعه فلسفهی علم در دورهی دکتری هست؟ آیا نمیتوان صرفا به کتابهای روش پژوهش که تعدادشان زیاد و مطالبشان هم مفصل است اکتفا کرد؟ اگر خواستیم مطالعه فلسفه علم را شروع کنیم با کدام کتاب شروع کنیم بهتر است؟
همانطور که از اسم دورهی دکتری PhD برمیآید، سرنام واژههای لاتینی philosophiae doctor است که معنی آن در انگلیسی میشود Doctor of Philosophy یعنی دکتر در فلسفه. خوب حالا دکتر یعنی چه؟ دکتر در زبان لاتین معادل انگیسی teacher و در زبان انگلیسی میانه به معنی آدم دانشمند، دانا یا فاضل learned person آمده است. پس دکتری PhD که امروزه خیلی مرسوم شده و برخی از آدمها به صرف داشتن مدرک آن در میهمانیها و مجالس خودمانی و غیر خودمانی اظهار فضل میکنند به معنی آدمی است که در فلسفهی یک امر تخصصی خبره است. فلسفه از ریشه یونانی philosophia معادل انگلیسی love of wisdom به معنی عاشق دانایی آمده است. این آدم باید به دنبال ریشههای پدیدار شناختی و هستی شناختی امور باشد و صرف پر کردن چند پرسشنامه و پیمایش و مصاحبههای عمیق و سطحی یا فرمول های ساده و پیچیده نمیتواند از او متخصصی فاضل بسازد. اخیرا آقای محمدپور، جامعه شناس مولف کتابهای«ضد روش»، «روش روش» و «فراروش»، مصاحبهای کرده که خواندن آن از جهاتی سازنده است:
«پارادایم بالاترین سطح انتزاع نظری و تلقی در باب واقعیت یا پدیده است؛ هر پارادایمی باید دارای مواضع روششناختی خاص خود باشد. روششناسی با تسخیر معرفت سروکار دارد. در مقابل، روش تکنیکیترین و واضحترین سطح برخورد با واقعیت است. بگذارید مثالی بزنم. پارادایم اثباتگرایی از نظر روششناختی متکی به کمیگرایی و منطق قیاسی ـ فرضیهای است و در سطح روش مثلاً روشهای آزمایشی و پیمایشی را تجویز میکند. پارادایمهای دیگر نیز مانند تفسیرگرایی یا پستمدرنیسم و غیره به همین شیوه عمل میکنند».
درک رابطهی بین پارادایم و روش که یکی در فضای فلسفی و دیگری در فضای تکنیکی قرار دارد بسیار مهم است و این میسر نمیشود مگر به مطالعه عمیق فلسفهی علم و درک رابطهی بین معرفتشناسی (Epistemology)، هستیشناسی (Ontology)، روششناسی (Methodology) و روش (Method)؛ آنگونه که در بخش «بنیانهای فلسفی پژوهش» توضیح داده شد.

در حالی که در رویکرد کمی پژوهشگر از دریچه اثباتگرایی و رئالیسم به پدیدهها، حوادث، و قواعد و قوانین نگاه میکرد، نگاه پژوهشگر کیفی یک نگاه ذهنگرایانه از رهیافت تفسیرگرایی است. بنابراین، پژوهشگر کیفی معتقد است که حقیقت مطلقی خارج از ذهن انسان و در جهان واقع وجود ندارد، از همین رو پدیدهها موجودیتهای مستقلی نیستند که بتوان آنها را به طور مستقل مورد مطالعه قرار داد. هرچه هست در ذهن افراد است، و کار پژوهشگر کیفی استخراج این چیزها از ذهن است.