اگر به صورت ترتیبی به پارادایمهای پژوهش در دنیای علم بیاندازیم،
- اولین پارادایم را باید «پارادایم کمی» دانست.
- دومین پارادایم، پارادایم کیفی بود که به دلیل انتقادهایی که به رویکرد کمی وارد کرد مطرح شد.
- در حالی که پیروان این دو پارادایم مشغول نزاع بر سر موضوعهای روششناختی بودند، صاحبنظران و پیشگامان حوزه روش پژوهش از پارادایم نوین و سومی سخن به میان آوردند که تلفیقی از دو پارادایم کمی و کیفی بود.
از دیدگاه فلسفی، رویکرد ترکیبی، سومین پارادایم، سومین موج یا سومین جنبش در زمینه روشهای تحقیق است، جنبشی که به جنگ پارادایمها، توسط ارائه یک روش منطقی و عملی، خاتمه بخشیده است. از نظر فلسفی، روش آمیخته از روش عملی و نظام فلسفی استفاده میکند. روشهای تحقیق آمیخته، بهجای اینکه انتخابهای محققان را محدود و به آنها تحمیل کند، به دنبال راههایی است که آنها بتوانند از رویکردهای چندگانه، جهت پاسخگویی به سوالات خود استفاده کنند.
بنیانهای پژوهش یا رویکرد ترکیبی ریشه در فلسفههایی دارد که موجب متمایز شدن این رویکرد از رویکردهای دیگر ـ یعنی کیفی و کمی ـ میشوند. همین تفاوت در فلسفههای باعث شده تا برای اظهار رویکرد کمی، کیفی، و ترکیبی از اصطلاحشناسی دیگری با عنوان «پارادایم» استفاده شود؛ یعنی پارادایم کمی، پارادایم کیفی، و پارادایم ترکیبی. اگر نگاهی دوباره به رهیافتهای معرفتشناسی داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که بر این اساس رویکرد ترکیبی بر اساس معرفتشناسی عملگرایی (یا پراگماتیسم) شکل گرفته است.
از این رو، برخی پژوهشگران با الهام از آثار عملگراهایی چون پیرس، دیویی، و بنتلی و رهایی از دیدگاه سفت و سخت پارادایمهای گذشته به جهان واقع، به بازتعریف رویکردهای مطرح در روششناسی پژوهش پرداختهاند. عملگراها قائل به فرضهای سنتی درباره معرفتشناسی، حقیقت، و تحقیق اجتماعی نیستند. بنابراین، با به چالش کشیدن این فرضها و پیروان آنها، نگاهی نو به پدیدهها ارائه میدهند.
عملگراها، بهجای اتخاذ یک دیدگاه مطلق نسبت به پدیدهها و جهان واقع، به مسئله توجه میکنند. به عبارت دیگر دیدگاه عملگرایی به نوعی دیدگاه حل مسئله است. مسئله چیست؟ و مشکل کجاست؟ را با استفاده از روشها و رویکردهای گوناگون پاسخ خواهند داد.
روشی که ما در مورد آن بحث خواهیم کرد تا کنون با عناوین گوناگونی نامگذاری شده است؛ از قبیل: پژوهش آمیخته (blended research)، پژوهش تلفیقی (Integrative research)، پژوهش چندروشی (multimethod research)، روش چندگانه (multiple methods)، مطالعات مثلثبندی یا مثلثگیری (triangulated studies)، تحلیل پسا قومنگاری (ethnographic residual analysis)، و پژوهش ترکیبی (mixed research). اما روش ترکیبی عنوانی است که در سالهای اخیر بیشتر توجه محققان را به خود جلب کردهاست.
آر. بورک جانسن و همکارانش (2007) از 36 روششناس سوال پرسیده بودند (از طریق پست الکترونیکی) که تعریف کنونی آنها از رویکرد ترکیبی چیست، که در پایان این تحقیق به 19 پاسخ گوناگون دستیافته بودند. بر طبق 15 تعریف از این 19 تعریف، رویکرد ترکیبی از ترکیب روش کمی و کیفی حاصل میشود. طبق یکی از این تعاریف، این ترکیب شامل ادغام پارادایمهای مختلف هم میشود. یکی از این تعاریف، علاوه بر تحقیق کمی و کیفی، تحقیق تاریخی را هم در برمیگیرد. به عبارت دیگر، توافق محکمی بر سر این مسئله وجود دارد که رویکرد ترکیبی، هم شامل پژوهش کمی میشود و هم شامل پژوهش کیفی. تعریف زیر به عنوان تعریفی جامع از رویکرد ترکیبی، بنابر این 19 تعریف، بیان میشود:
«رویکرد ترکیبی نوعی از پژوهش است که در آن محقق یا تیم محققان عناصر و ویژگیهای موجود در رویکردهای کمی و کیفی ( مانند، استفاده از نقطهنظرها، گردآوری داده، تحلیلها و تکنیکهای استنتاج کمی و کیفی) را به هدف اثبات و فهم عمیقتر و گستردهتر با هم ترکیب میکنند».
انجام یک پژوهش به روش آمیخته، شامل گردآوری، تحلیل، و تفسیر دادهها به روش کیفی و کمی در یک پژوهش واحد یا در مجموعهای از پژوهشها است که پدیدهی واحدی را مورد مطالعه قرار میدهند.
نمای کلی از تاریخ رویکرد ترکیبی در پژوهش تشکری و تدلی (1998) موجود است. تاریخچه این رویکرد شامل چهار دوره میشود که اغلب با هم تداخل دارند:
دوران شکلگیری: دوران شکلگیری از سال 1950 آغاز شد و تا پایان سال 1990 ادامه داشت. این دوره مصادف با نخستین گرایشها برای به کارگیری بیش از یک شیوه در تحقیق است. این مسئله بهطور جدی در سال 1990 مطرح شد. در این زمان کمپبل و فیسک (1959) جمعآوری اطلاعات مختلف از روشهای کمی را برای اعتبار سنجی خصلتهای روانشناسی مورد تأکید قرار دادند. این محققان ماتریس چند روشی و چند خصلتی ایجاد کردند تا بر اساس آن تفاوتهای فردی در نمرات مربوط به مقیاس شخصیتی را با خود خصلت شخصیت نسبت دهند.
دوران بحثهای پارادایمی: در طی دهههای 1970 و 1980 محققان تحقیق کیفی هم عقیده بودند که فرضیههای مختلف زیربناها را برای پژوهشهای کمی و کیفی به وجود میآورند. به طور اساسی بحثهای پارادایمی چه جزء دادههای کمی یا کیفی باشند یا نباشند میتوانند با آنها ترکیب شوند. برخی اینگونه استدلال میکنند که شیوههای تحقیق آمیخته غیرقابل دفاعاند. برایمن این بحث را به چالش کشید و اظهار کرد که ارتباط آشکاری میان هر دو نسبت وجود دارد.
دوران پیشرفتهای فرایندی در روشهای آمیخته: گرچه بحث دربارهی اینکه کدام پارادایم مبنای رویکرد ترکیبی را تشکیل میدهد هنوز ادامه داشت، در دهههای 1980 توجه محققان به تدریج به سمت طراحی روشهای ترکیبی تغییر مسیر داد. در سال 1989 سه محقق در زمینه ارزشیابی مقالهای کلاسیک نگاشتند که مقدمات را برای طراحی روشهای ترکیبی فراهم کرد. آنها در این مقاله 570 پژوهش ارزشیابی را تحلیل کردهاند، علاوه بر آن، یک نظام طبقهبندی شش گانه را توسعه داده و راجع به انتخاب روشی که در نمونه به کار میرود بحث کردهاند.
نشانههای اخیر اهمیت و توجه: گرایشهای جدید نشان دهندهی افزایش اهمیت رویکرد ترکیبی و گسترش نویسندگانی است که این رویکرد را به عنوان طرحی جداگانه و قابل دفاع پذیرفته و از آن طرفداری میکنند. در سال 2003، کتاب راهنمای شیوههای تحقیق آمیخته راجع به پژوهش اجتماعی و رفتاری توسط تشکری و تدلی در 768 صفحه نوشتهشد که همراه با 26 بخش دیگر که مختص بحث و گفتگوها، موضوعات روششناختی، کاربردها در رشتههای گوناگون و جهتگیریهای آینده بود.
بر طبق پژوهشهای گرین و همکارانش (1989)، محققان با پنج هدف اساسی از رویکرد ترکیبی استفاده میکنند. این اهداف عبارتند از:
مثلثبندی (Triangulation): جهت اعتباربخشی به نتایج توسط خنثی کردن منابع ناهمگنی که ناشی از سوگیری پژوهشگر هستند.
تمامیت (Complementarity): جهت افزایش تفسیرپذیری و معنیداری نتایج پژوهش از طرق تقویت نقاط قوت تحقیق و بیاثر کردن سوءگیریهای ممکن.
توسعه و گسترش (Development): جهت افزایش اعتبار نتایج توسط تقویت قوتهای ذاتی روش تحقیق
شروع (Initiation): جهت افزایش عمق و گسترهی نتایج و تفاسیر حاصل تحقیق از طریق تحلیل جنبههای گوناگون
بسط (Expansion): جهت افزایش دامنه تحقیق از طریق انتخاب روشهایی که برای انجام تحقیقهایی که جنبههای گوناگونی دارند، مناسبترند.
برایمن نیز طی پژوهشی که بر روی 232 مقاله در حوزهی علوم اجتماعی ـ که از روشهای تحقیق آمیخته استفاده کرده بودند ـ انجام داد؛ 16 دلیل برای استفاده از روشهای تحقیق آمیخته مشخص کرد. اما به طور کلی دلایل استفاده از روشهای تحقیق آمیخته را میتوان به صورت زیر برشمرد:
مثلثبندی: نتایج پژوهش از طریق برقراری ارتباط میان داده کمی و کیفی، اعتبار بیشتری کسب کند؛
تمامیت: ترکیب دو رویکرد کمی و کیفی باعث کمال بیشتر تحقیق، و تصویر جامعتر از پدیدههای مورد مطالعه میشود.
از بین رفتن ضعفها و ارائه استنتاجی محکمتر: بسیاری از محققان معتقدند که استفاده از رویکرد ترکیبی محدودیتهای هر کدام از رویکردهای کمی و کیفی را از بین میبرد و نقاط قوت آنها را تقویت میکند و موجب استنتاج دقیقتری میشود.
پاسخ به پرسشهای گوناگون پژوهش: استفاده از روشهای ترکیبی به سوالاتی پاسخ میدهند که روشهای کمی و کیفی قادر به پاسخگویی به آنها نیستند، و همچنین طیف وسیعی از ابزارها را برای رسیدن به اهداف پژوهش فراهم میکند.
تشریح و توصیف یافتههای پژوهش: پژوهشهایی که از روشهای ترکیبی استفاده میکنند، از یکی از رویکردها (کمی یا کیفی) برای توضیح یافتههایی که از طریق رویکرد دیگر (کمی یا کیفی) بدست آمدهاند، استفاده میکنند.
شرح و توضیح داده: استفاده از رویکرد کیفی برای شرح و توضیح دادههای کمی، میتواند تصویر بهتری از پدیدهی مورد مطالعه بدست دهد.
ایجاد فرضیه و آزمایش آن: استفاده از رویکرد کیفی ممکن است فرضیههایی را ایجاد کند، و میتوان با استفاده از روش کمی این فرضیهها را مورد آزمایش و مطالعه قرار داد.
توسعه و آزمایش ابزارها: مطالعه کیفی ممکن است باعث ایجاد آیتمهایی شود که بتوان آنها را در پرسشنامه درج کرد و در پژوهش کمی بکار گرفت.
اگرچه فواید رویکرد ترکیبی بر کسی پوشیده نیست، اما انتقاداتی نیز بر آن وارد است. بسیاری از این نقدها به این مسئله برمیگردد که اعتقاد بر این است که ترکیب و تلفیق روشهای کمی و کیفی در یک تحقیق واحد امکانپذیر نیست، به دلیل اینکه آنها اصول هستیشناسانه و معرفتشناسانهی متفاوتی دارند. صاحبنظران روششناسی به دوگانگی جهانبینیها و روشهای پژوهش معتقدند، و بنابراین مخالف ترکیب رویکردهای کمی و کیفی هستند. در هر صورت، آنوگبوزی اظهار میکند که دیدگاه پیشوایان دوگانگی بین فلسفههای اثباتگرایی و پسااثباتگرایی، در واقع دوگانگیهای اشتباهی است.
برخی از محققان نیز در مورد فلسفه عملگرایی (پراگماتیسم)، که مبنای رویکرد ترکیبی را تشکیل میدهد، سوالاتی مطرح کردهاند. این افراد اظهار داشتهاند که، اینکه مبنای این روش را صرفاً فلسفه عملی قرار دهیم، کافی نیست. نقد دیگری که به این روش گرفته شدهاست، این است که، شاید اجرای این روش برای بسیاری از پژوهشگران مقدور نباشد، به این دلیل که برای اجرای این روش باید هم به روشهای کیفی و هم به روشهای کمی آشنا و نیز روشهای تلفیق این دو را هم به خوبی فرا گرفته باشد. در این مورد، شاید به یک تیم پژوهش نیاز باشد.
رویکرد ترکیبی و روشهای مطرح آن (کتاب)
Creswell, John W. Research design: Qualitative, quantitative, and mixed methods approaches. Sage publications, 2014. Google Books
جان کرسول، استاد دانشگاه نبراسکا در ایالات متحده، از اساتید مسلم حوزه روششناسی ـ بهویژه در علوم اجتماعی ـ است. کتاب او با عنوان «طراحی پژوهش: رویکردهای کمی، کیفی، و ترکیبی» یکی از جامعترین و ارزشمندترین منابع درباره روششناسی پژوهش است. کرسول در فصل دهم این کتاب به توضیح انواع روشهای مطرح در رویکرد ترکیبی، یعنی طرح همگرای موازی، طرح متوالی اکتشافی، طرح متوالی توضیحی، و طرح تحولی پرداخته است.
انواع روشهای مطرح در رویکرد ترکیبی، یعنی طرح همگرای موازی، طرح متوالی اکتشافی، طرح متوالی توضیحی، و طرح تحولی (کتاب)
Creswell, John W. Research design: Qualitative, quantitative, and mixed methods approaches. Sage publications, 2014. Google Books
جان کرسول، استاد دانشگاه نبراسکا در ایالات متحده، از اساتید مسلم حوزه روششناسی ـ بهویژه در علوم اجتماعی ـ است. کتاب او با عنوان «طراحی پژوهش: رویکردهای کمی، کیفی، و ترکیبی» یکی از جامعترین و ارزشمندترین منابع درباره روششناسی پژوهش است. کرسول در فصل دهم این کتاب به توضیح انواع روشهای مطرح در رویکرد ترکیبی، یعنی طرح همگرای موازی، طرح متوالی اکتشافی، طرح متوالی توضیحی، و طرح تحولی پرداخته است.