- پرسش پژوهشش را درست و دقیق - محور یک شکاف دانشی - طراحی کرده است و معلوم است دقیقا قرار است چه متغیرها یا سازههایی را مورد مطالعه قرار دهد؛
- ابزار و روش پژوهشش را درست طراحی و انتخاب کرده و قابلیت گردآوری داده موردنیازش را دارند؛
- جامعه و بافت پژوهشش قابلیت ارائه داده موردنیازش را دارند؛
- ملاحظات طراحی ابزار و پروتکل پژوهش به گونهای انجام شده است که پژوهش میتواند ادعای تولید دانش معتبر و باورپذیر و بدون سوگیری داشته باشد؛
- و بالاخره اینکه آنچه پژوهش تولید میکند دانشی نو به بدنه دانش موجود - اعم از دانش موضوعی و روششناسی - اضافه میکند و کاربردهای عملی و نظری دارد.
چیزی که انجام دادنش ارزشی ندارد، خوب انجام دادنش هم ارزشی ندارد – ابراهام مازلو
اساسا هدف و رسالت پژوهش تولید دانش نو و کاربردی برای فهم و حل مسائلی است که به دلیل نبود دانش کافی درباره آنها جامعه هدف ضرری را متحمل میشود یا از منفعتی محروم میماند.
بر این اساس پژوهش ماهیتا حول یک مسئله طراحی میشود و به همین دلیل مسئله در پژوهش قلب یا دیانای پژوهش خوانده میشود که شناسایی درست و اسکلتبندی صحیح و قوی آن تا حد زیادی جذابیت و کاربردی شدن پژوهش را قابل پیشبینی میسازد.
از اینرو در مرحله طراحی پژوهش تمرکز اصلی بر دو چیز است که هر دو به نوعی به فهم و اسکلتبندی مسئله پژوهش کمک میکنند:
اول- شناسایی و طرح مسئلهای باارزش
دوم – تهیه نقشه راه یا مدل مفهومی پژوهش برای حل مسئله
برای رصد و طرح علمی مسئله لازم است تا پژوهشگر ابتدا مبانی نظری و پیشینه پژوهش موضوع موردمطالعهاش را به صورت جامع و تحلیلی مطالعه کند. در این بخش، پس از ارائه نکاتی درباره ماهیت و ویژگیهای مسئله در پژوهش، درباره شیوه مطالعه مبانی نظری و پیشینه پژوهش و نقش آنها در بیان علمی مسئله در پژوهش آموزههایی ارائه شده است.
مسئله در پژوهش، شکاف دانشیای است که پر کردن آن ضروری است چون اگر پر نشود جامعه هدف ضرری را متحمل میشوند یا از منفعتی محروم میمانند.
شکاف دانشی هم به نبود یا ناکافی بودن دانش در موضوعی مشخص اشاره دارد که باعث بروز مسئله شده است. به عبارتی شکاف دانشی ادعایی (argument) است علمی و مستدل که پژوهشگر درباره ناکافی بودن دانش در حوزه مورد مطالعهاش مطرح میکند و بر پایه این استدلال علمی، پژوهش خود را برای پر کردن این شکاف (یا برای تولید دانش موردنیاز) پیشنهاد میدهد. پس مسئله در پژوهش حول محور ادعایی علمی دال بر ناکافی بودن دانش در زمینه موضوعی مشخص مطرح میشود.
همچنین با توجه به اینکه عدم حل مسئله باعث تحمیل ضرر به جامعه یا محروم سازی آنها از منفعتی میشود، لازم است تا ضرورت پرداختن به مسئله ضمن معرفی جامعه هدف – و در بافت موردنظر – تشریح شود. به عبارتی در بخش بیان مسئله، پژوهشگر باید به این پرسشها پاسخ دهد:
- چگونه ناکافی بودن دانش در حوزه موضوعی موردنظر سبب بروز مسئله شده یعنی باعث شده جامعه هدف متضرر شوند یا از منفعت(هایی) محروم بمانند؟
- چرا پرداختن به این مسئله ضروری است؟ اگر مسئله حل نشود چه کسانی متضرر میشوند یا از منفعتی محروم میمانند؟
- و چگونه و با تولید چه دانشی، پژوهش قرار است جلوی این زیان را بگیرد یا مسیر منفعترسانی را هموار کند؟
بنابراین هر شکاف دانشی الزاما مسئله آفرین نیست. شکاف دانشیای مسئله آفرین است که اگر پر نشود جامعه هدف متضرر میشوند و یا از منفعتی محروم میمانند. توجه به این دو نکته در شناسایی و طرح علمی مسئله در پژوهش بسیار کلیدی هستند. به دلیل بیتوجهی به این دو نکته، در اغلب پژوهشها، به جای توضیح مسئله و ضرورت حل آن، شکاف دانشی و اهمیت پر کردن آن در بخش بیان مسئله ارائه میشود.
برای پرهیز از چنین خطایی، ویژگیهای مسئله در پژوهش در ادامه آمدهاند. با درنظرگرفتن این ویژگیها مسئله پژوهش خود را محک بزنید.
تنها زمانی پژوهشی ارزش پژوهیدن دارد که مسئله آن باارزش باشد. مسئله با ارزش مسئلهای است که:
- بیان کننده دغدغه یا آرمان یک جامعه، یک صنف، یک سازمان یا یک گروه باشد
- ضرورت حل آن در بافت موردنظر توجیه شده باشد؛ یعنی پژوهشگر ضرورت پرداختن به آن را در بافت موردنظر توجیه کرده و به این دو پرسش پاسخ داده باشد:
- اگر این پژوهش انجام شود جلوی چه زیانی گرفته میشود یا راه را برای ورود چه منافعی هموار میسازد؟
- اگر این پژوهش انجام شود چه کسانی از آن منفعت میبرند؟ چگونه؟
- - آیا پژوهش چیزی به آگاهی، دانایی و یا توانایی آنها اضافه میکند؟ چگونه؟
بنابراین مهم نیست پژوهش در چه مقیاسی (محلی، ملی، بینالمللی)، روی چه جامعهای با چه اندازهای، و با چه روشی انجام شود؛ اگر مسئله پژوهش واقعی و باارزش نباشد؛ انجام دادنش بیفایده است.
برای درک بهتر مسئله در پژوهش، در ادامه مصادیق چیزهایی که مسئله نیستند آمده است:
- مسئلهای که پرداختن به آن صرفا به رفع ابهامات شخصی کمک میکند نه حل دغدغه واقعی یک جامعه، یک گروه، یک سازمان و ...
- مسئلهای که صرفا قصد دارد دو مجموعه از داده را با هم مقایسه کند.
- پژوهشی که مسئله آن صرفا یافتن میزان همبستگی بین دو مجموعه داده است و قصد دارد رابطه بین این دو مجموعه داده را بیان کند.
- مسئلهای که به پرسشی از نوع «بله یا خیر» ختم میشود.
به زعم صاحبنظران حوزه پژوهش، مسئله – به ویژه در حوزههای علوم اجتماعی – چالش یا تضادی است که در جامعه وجود دارد و وجود آن نه تنها پژوهشگر بلکه جامعه بزرگتری را – مثلا یک سازمان، یک گروه، یک صنف و .. – را آزار میدهد. مسئله وضعیت نامطلوب یا غیرطبیعی است که پژوهشگر با آن مواجه میشود و پس از مطالعه درباره آن درمییابد که علیرغم مهم بودن مسئله کسی قبلا برای آن راهحلی ارائه نکرده است و در عین حال ارائه راهحل برای آن به چیزی فراتر از خواندن چند کتاب و مقاله نیاز دارد. به عبارتی حل مسئله نیازمند پژوهشی ساختیافته است.
پس مسئله تضاد یا ناموزونی است که پژوهشگر در جامعه، محل کار، زندگی، تحصیل، و تفریح خود احساس میکند و پس از مطالعه و مشاهدات بیشتر درمییابد که دغدغه او دغدغه جامعه بزرگتری هم هست. این دیگران میتواند یک سازمان، یک گروه، یک صنف، یک جامعه یا یک اجتماع مشخص باشد و مسئله آنها یا موجود در آنها میتواند مواردی مانند موارد زیر باشد:
- ناتوانی در سازگاری با تغییر
- شرایط نابسامان کاری
- بیعدالتی و نابرابری
- شرایط بد سلامت یا اقتصاد
- کسری بودجه و درآمد
- برنامه یا پروژه ارزیابی نشده
- تضاد در اخلاقیات، ارزشها و باورها
با توجه به اینکه مسئله دغدغه واقعی یک جامعه است که در بافت یا context واقعی رخ میدهد، در بخشهای مختلف آموزش، سلامت، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... قابل جستجوست. موارد زیر از جمله جاههایی هستند که میتوانیم در آنها دنبال مسئله بگردیم:
- آموزش و پرورش
- آموزش عالی
- سلامت و مدیریت سلامت
- بانکها
- سازمانهای دولتی
- گروهها و اقشار مختلف جامعه
- شرکتهای خصوصی
- سازمانهای مردم نهاد مانند خیریهها و NGOها
- ....
مسئلهیابی در پژوهش معمولا دو مسیر را طی میکند، لیکن در هر دو مسیر سلسله فعالیتهای مشابهی انجام میشوند تا مسئله بودن مسئله به لحاظ علمی اثبات شود و مسئله به صورت علمی و منسجم اسکلتبندی گردد:
در هر دو مسیر لازم است تا پژوهشگر به مطالعه دقیق و منسجم مبانی نظری و پیشینه پژوهش بپردازد.
در مسیر اول پژوهشگر پژوهش خود را با طرح مسئلهای شروع میکند که در محیط کار، تحصیل و زندگی با آن مواجه است و اعتقاد دارد که مسئلهای باارزش است اما مسئله بودنش به لحاظ علمی و ضرورتش به لحاظ بافتی نیاز به اثبات دارد.
در مسیر دوم پژوهشگر پژوهش خود را با طرح موضوعی شروع میکند که به آن علاقهمند است یا اعتقاد دارد موضوعی نو است و میتواند دردی را دوا کند اما هنوز نتوانسته از قابلیتهای موضوع برای طرح مسئلهای واقعی استفاده کند و به همین دلیل «خب که چی؟» پژوهش او نامشخص است.
در هر دو مسیر لازم است تا پژوهشگر به مطالعه دقیق و منسجم مبانی نظری و پیشینه پژوهش بپردازد. در ادامه درباره این مسیر و چرایی نیاز به مطالعه مبانی نظری و پیشینه پژوهش توضیحاتی ارائه میشود.
در مسیر اول، پژوهشگر پس از مواجهه با مسئله باید درباره مسئله موردنظر مطالعه کند تا بتواند مشخص کند که نظریههای مرتبط و پژوهشهای پیشین چگونه – از چه منظر یا در چه سطح و عمقی – به طرح و یا حل مسئله مدنظر او پرداختهاند. بدین منظور او باید مبانی نظری و پیشینه پژوهش مرتبط را مطالعه، تحلیل و نقد علمی کند تا از مسئله بودن مسئله اطمینان حاصل کند؛ به این مفهوم که مطمئن شود مسئله مدنظر او مسئلهای است که قبلا حل نشده است و برای حل آن به پژوهشی نظاممند نیاز است. با مطالعه و استناد دقیق به نظریهها، مدلها و پژوهشهای مرتبط در واقع پژوهشگر نشان میدهد که ادعای او دال بر ناکافی بودن دانش و حل نشدن مسئله بر ستونهای قرص و محکم علمی استوار است.
اغلب پژوهشگران به دلیل اینکه در ابتدای پژوهش دانستههای اندکی درباره مسئله مدنظر دارند، پرسش ذهنی یا نادانستههای خود را با مسئله اشتباه میگیرند و اگر با چنین ذهنیت اشتباهی پژوهش خود را انجام دهند در نهایت بیاستفاده خواهد ماند چون اصولا مسئلهای را طرح و یا حل نمیکند. برای پرهیز از چنین اتلافی، ضروری است پژوهشگر متون و پژوهشهای مربوطه درباره پرسش یا مسئله مدنظر پژوهشش را به دقت مطالعه و به صورت علمی اثبات کند که مسئله مدنظرش واقعا مسئلهای است که نیازمند پژوهش است، و با مطالعه چند کتاب یا مقاله قابل حل نیست.
در مسیر دوم که پژوهشگر پژوهش خود را با طرح موضوع – و نه مسئله – شروع میکند لازم است مبانی نظری و پیشینه پژوهش را مطالعه کند تا دانش خود را درباره قابلیتها و کارکردهای موضوع در حل مسائل گوناگون افزایش دهد. دانش موضوعی به پژوهشگر کمک میکند تا مسائل پیرامون خود را از دریچه دانش موضوعیاش علمی و متفاوت ببیند و مسئلهای باارزشی را رصد کند که موضوع مدنظر او قابلیت حل آن را دارد.
پس در مسیر اول از دانش موضوعی – دریافت شده از مبانی نظری و پیشینه پژوهش - برای مطمئن شدن از مسئله بودن مسئله و چارچوببندی علمی مسئله موردنظر استفاده میشود.
و در مسیر دوم از دانش موضوعی برای رصد مسائل باارزش - که از طریق قابلیتهای موضوع قابل حل هستند - و بیان علمی و مستدل مسئله استفاده میشود.
در سرفصل بعدی توضیحات بیشتری در این باره ارائه شده است.
Herton, Peter and Schwartz, Candy. 2007. What is a problem statement Library and Information Science Research, 209: 307-309
Loseke, Donileen R. 2013. Methodological Thinking: Basic Principles of Social Research Design. London: Sage
Simon, Marilyn K. 2011. Creating the Problem Statement: The Key to Your Dissertation or Research Project. Retrieved from Dissertation Recipes Website, in 28 Dec 2015
در ادامه منابع مفید برای مطالعه بیشتر - به تفکیک نوع منبع - آمدهاند.
- چطور موضوع پژوهشم را چارچوببندی کنم؟
- چطور متغیرها و سازههای مناسب برای پژوهشم انتخاب کنم؟
- چطور مدل مفهومی پژوهشم را بسازم؟
- چطور ابزار پژوهشم را بسازم؟
- چی بپرسم؟ از کی بپرسم؟ چطوری بپرسم؟
- چطور بعد از گردآوری داده و تحلیل یافتهها، در بخش نتیجهگیری نوآوری پژوهشم را برجسته کنم؟