در فرایند پژوهش، زمانی که دادهها گردآوری شد باید آنها را پردازش کرد. هدف از پردازش دادهها که همان تجزیه و تحلیل آنها است، تغییر شکل دادهها برای پاسخگویی به پرسشهای پژوهش است. در این گام، تفاوت ظریفی میان پژوهش کیفی با کمی وجود دارد. در پژوهشهای کیفی، هدف شناخت دنیا در بافت واقعی خود و درک و تفسیر تجربههای افراد در آن بافت است. مسیر حرکت پژوهشگر برای شناخت معنا بسیار مهم است. پژوهشگر باید بتواند بین تفکر دربارۀ دادههای موجود و ایجاد راهبردی برای گردآوری دادههای تازه و بهتر حرکت کند. بنابراین در پژوهش کیفی تجزیه و تحلیل داده همزمان با گردآوری آن صورت میگیرد. این کار همچنین به تدوین گزارشهای اولیۀ موردنیاز ارزیابیها و مطالعههای سیاستگذاری کمک میکند.
مبانی و اصول تحلیل داده کیفی
برای تحلیل دادههای کیفی مجموعه اصول کلی وجود دارد که در تمامی شیوههای پژوهش کیفی به گونهای از آن بهره برده میشود. این اصول برگرفته از ویژگیهای پژوهش کیفی است. بنابراین آشنایی با ویژگیهای این پژوهش میتواند به خواننده برای درک اصول کلی تحلیل دادههای کیفی کمک کند.
در پژوهش کیفی، پژوهشگر بیشتر علاقه دارد تا به درک و تفسیر تجربههای افراد و شیوۀ ساخت دانش (به جای یافتن آن) بپردازد. بنابراین خود را از بافت جدا نمیکند و میکوشد در طولانی مدت و با پیوند مداوم با بافت دادههای پژوهش را خرد خرد ـ به صورت استقرایی ـ گردآوری کند. این کار منجر به باز شدن مسیرهای تازهای برای پژوهش میشود و پژوهشگر باید با چشمانی باز این دادهها را دنبال و تحلیل کند تا بتواند به مفاهیم، فرضیهها، یا حتی نظریههایی قدرتمندتر برسد. پیوند مداوم و طولانی مدت با بافت همچنین منجر به گردآوری حجم بالایی از داده میشود که پژوهشگر را نیازمند یک سامانۀ مدیریت داده میکند.
در پژوهش کیفی، پژوهشگر باید دنیا را از نگاه مشارکتکننده و در بافت واقعی پژوهش ببیند، تا بتواند نگاه آنها را نسبت به دنیا با رویکردی تفسیرگرایانه و نه مبتنی بر آمار تحلیل کند. همین موضوع نقش واژهها و تصاویر را پررنگتر از اعداد میسازد. پژوهشگر با استفاده از همین واژهها و تصاویر تلاش میکند تا به گونهای «زندگی واقعی» را بشناسد. در واقع داده در نزدیکی موقعیت یا پدیدهای مشخص گردآوری میشود تا امکان شناخت ژرف آن موقعیت یا پدیده در اختیار پژوهشگر قرار گیرد. کاربرد تحلیل دادههای کیفی هم در همین موضوع نهفته است. پژوهشگر با تحلیل دادههای کیفی به دنبال یافتن معنا و برداشت افراد از رویدادها، فرایندها، و ساختارهای زندگیشان میگردد و میتواند از طریق آن، معنا را به جهان اجتماعی پیرامون آنها پیوند بزند. معنایی که فراتر از «چیستی» یا «به چه تعداد» است و به مرزهای «چرایی» گسترانیده شده است. این شیوۀ تحلیل افزون بر این که بهترین راهبرد برای کشف و جستجوی نواحی تازه، و در نتیجه ایجاد فرضیههای قدرتمند است، برای آزمون فرضیهها هم کاربرد دارد. البته همچنان از تحلیل دادههای کیفی میتوان برای تکمیل، اعتبارسنجی، و روشن ساختن نتایج پژوهش کمی هم استفاده کرد. بنابراین، به طور کلی میتوان گفت از تحلیل دادههای کیفی میتوان برای توصیف، نظریهآزمایی، یا نظریهسازی استفاده کرد.
پایۀ تجزیه و تحلیل کیفی میتواند مبتنی بر مورد (case) و یا واحد تجزیه و تحلیل (unit of analysis) قرار گیرد، البته این موضوع جدا از راهبرد مطالعۀ موردی است که یکی از راهبردهای اصلی در پژوهش کیفی است. این بدین معنی است که گردآوری دادهها و در نتیجه تحلیل آنها میتواند بر محوریت مورد انجام میشود. مورد، موجودیت واحد یا نمونههای چندگانه از یک پدیده هست که پژوهش بر روی یک یا تعدادی از آنها متمرکز میشود. در بیشتر پژوهشها، مورد با واحد تجزیه و تحلیل (unit of analysis) یکی در نظر گرفته میشود. به عنوان نمونه، این واحد تجزیه و تحلیل میتواند تجربههای کاربری مشارکتکننده باشد که توسط مصاحبه از کاربر گردآوری شود. البته در برخی از پژوهشها هم از تعدادی واحد تجزیه و تحلیل برای مطالعۀ یک مورد واحد استفاده میشود.
محدودیتها و چالشها
تجزیه و تحلیل کیفی محدودیتها و همچنین چالشهایی را به همراه دارد که باید به آنها توجه شود:
تعمیمپذیری در یافتههای پژوهش کیفی کمتر مطرح میشود. پژوهشگر در زمان تحلیل به جای معنای عام و جهانی به دنبال معنای بافتی و محلی است. بنابراین نسخههایی که از این پژوهش بیرون میآید بیشتر پاسخگوی نیاز مورد مشخص است. البته در پژوهش کیفی به جای تعمیمپذیری از مفهوم انتقالپذیری سخن به میان میآید که در آن دربارۀ میزان انتقال یافتههای بدست آمده از پژوهش به بافتهای دیگر بحث میشود.
در پژوهش کیفی مسیر به روشنی مشخص نیست. بر خلاف پژوهش کمی، در این پژوهش معیارهای روشنی برای ارزیابی کیفیت و قدرت یافتهها وجود ندارد و این وظیفۀ پژوهشگر است که به روشنی مسیر را مشخص کند و شواهد غنی از کار خود ارائه نماید. بنابراین، در این پژوهش خود پژوهشگر نقش ابزاری را دارد که باید آموزش ببیند تا به ذهنی دقیق، تحلیلی، و در عین حال همدلانه با بافت دست یابد.
پژوهشگر با حجم انبوهی از داده سروکار دارد که باید آنها را مدیریت کند. چالش پژوهشگر زمانی آغاز میشود که وی شروع به گردآوری دادههای کیفی میکند. در آن زمان است که متوجه میشود با حجم انبوهی از دادههای بدون ساختار روبرو است که برای تحلیل به زمانی دو یا سه و حتی تا پنج بار طولانیتر از زمان ایجاد آن نیاز دارد. چالش بزرگتر وقتی است که دادهها از منابع و به شکلهای گوناگون گردآوری میشوند. برخی از دادهها از مشاهدههای ساختیافته یا غیر رسمی بدست میآیند. برخی دیگر، اگر نگوییم بیشتر آنها، از مصاحبه استخراج میشوند. همچنین دادهها و اطلاعاتی هم هستند که از اسناد، آرشیوها، و حتی مصنوعات فیزیکی بدست میآیند. در برخی از مطالعهها هم اطلاعاتی از پرسشنامه و پیمایش، ویدئوها، یا رکوردهای آماری بدست میآیند. بنابراین، در کنار هم قرار دادن این دادههای زیاد که در شکلهای گوناگونی هم هستند، چالشی است که پژوهشگر باید خود را در زمان تحلیل برای رویارویی با آن آماده کند.
تمام این دادهها و اطلاعات بر روی یکدیگر انباشته میشوند. در گامهای نخستین مطالعه، بیشتر این دادهها امید بخش هستند. اما اگر شما ندانید چه چیز مهم است، همه چیز مهم به نظر میرسد. شما ممکن است زمان کافی برای خلاصه کردن، نظم بخشیدن، و همچنین تجزیه و تحلیل، و نوشتن همۀ این چیزهایی که یافتهاید نداشته باشید. راهکارهایی مانند داشتن چارچوب مفهومی و همچنین حرکت در مسیر پرسشهای پژوهش به شما کمک میکنند. اما این فرایند انتخابی تنها بخشی از مشکل شما را کمتر میکند. تنها یک هفته کار مداوم در میدان پژوهش میتواند منجر به صدها صفحه یادداشت میدانی، رونوشت مصاحبه، اسناد، و موارد جانبی شود. اینجا است که کاربرد فرایند تحلیل کیفی اهمیت مییابد. تحلیل کیفی هم با کدها عجین شده است. کدها به نوعی یک راهانداز یا نسخۀ فوری برای نگاهی ژرف به معانی دادهها است. در این راستا، کدگذاری فرایند کاهش حجم و خلاصه سازی دادهها است که شما را قادر میسازد بخشهای معنیدار دادهها را بازیابی کنید، آنها را در کنار هم قرار دهید و از این راه حجم زیادی از داده را در واحدهای کوچکتر و قابل تجزیه و تحلیل داده خلاصه کنید و مسیر خود را برای یافتن الگوها، و در نتیجه پیشنهادها، ادعاها، فرضیهها، و حتی نظریهها هموار سازید.
- آمادهسازی دادهها
- ساختار بخشیدن به دادهها و سازماندهی آنها
- کدگذاری دور نخست
- کدگذاری دور دوم
- تفسیر و دستهبندی نهایی موضوعها و مفاهیم
در شکل زیر این سه گام به صورت تصویری نشان داده شدهاند:
در پژوهش کیفی گسترهای از متن، تصویر، صوت، و ویدئو گردآوری میشوند. تحلیل این دادهها به دلیل جنس گوناگون آنها دشوار است. از این رو، نیاز به واسطی وجود دارد تا دادهها یکدست شوند. این واسط واژهها هستند. یادداشتهای میدانی باید به صورت نوشته در آیند. از فایلهای ضبطی صوتی و تصویری باید رونوشت برداشته شود. عکسها هم باید مستند شوند تا واژهها توصیفگر اصلی آنها باشند. بنابراین در نخستین مرحله از تحلیل داده باید دادههای گردآوری شده از منابع گوناگون به گونهای به واژه تبدیل شوند. پژوهشگر هم باید مطمئن شود که این واژههای بدست آمده از یادداشتهای میدانی و حتی فایلهای ضبطی تا اندازهای پالایش شوند که برای خواننده و تحلیلگر روشن و شفاف باشند. اگر چه این کار ممکن است منجر به کاهش حجم و ساده شدن رویدادهای خام اولیه هم شود.
کدها برچسبهایی هستند که به «تکههایی» از داده متصل میشوند. این تکهها یک واژه، جمله، پاراگراف، یا هر قسمت از متن هستند که معنایی مشخص برای پژوهش و پژوهشگر دارند. این برچسبها ممکن است توصیفی سرراست از متن باشند و یا مانند یک استعاره تداعیکننده و پیچیده باشند. به عبارت دیگر، کدها به پژوهشگر کمک میکنند تا تکههای مشابه از متن را بیابد، آنها را در کنار هم قرار دهد، و سپس از آنها برای پاسخگویی به پرسشهای پژوهش استفاده کند.کدگذاری در واقع همان فرایند تجزیه کردن بخشهای داده و تحلیل آنها است که مواد موردنیاز را برای دستهبندی موضوعی دادهها بر اساس اهداف پژوهش فراهم میآورد. این کار به شکلگیری فهم پژوهشگر از مفاهیم و الگوهای داده کمک میکند. به عنوان نمونه، برای بخشی از متن که به توصیف استفاده از رنگهای مناسب برای تجربۀ بهتر کاربری در یک وبگاه میپردازد، میتوان کدی را با عنوان رنگ وبگاه اختصاص داد. همچنین برای این بخش از متن میتوان کد دیگری با عنوان تجربۀ کاربری تعریف کرد. در زمان تفسیر میتوان با استفاده از کد رنگ وبگاه تمامی تکههایی از متن را که دربارۀ رنگ صحبت میکنند در کنار هم قرار داد و الگوهای آنها را بر اساس تغییر تجربۀ کاربری بررسی کرد.
ایجاد یا اصلاح کدها، و زمان آن تا هنگامی که یکنواختی مفهومی و ساختاری آنها برقرار باشد، مهم نیست. کدها باید بهم مرتبط، و در مسیر مطالعه باشند و ساختار منسجم آنها رعایت شود. نکتۀ دیگری که وجود دارد این است که کدهای از پیش موجود یا کدهایی که در طول مسیر پژوهش ایجاد شدهاند، باید به روشنی تعریف شوند تا پژوهشگر یا پژوهشگران درگیر در پژوهش در طول زمان معنای یکسانی را از کدها برداشت کنند.«سالدانا» فرایند کدگذاری را به دو مرحله تقسیم کرده است:
- کدگذاری دور نخست (first cycle)
- و کدگذاری دور دوم (second cycle)
این دو مرحله به پژوهشگر در ساختار بخشیدن به دادهها و سپس سازماندهی آنها برای رسیدن به الگوها کمک میکنند.
سه روش پایهای کدگذاری عبارتاند از:توصیفی (Descriptive): در کدگذاری توصیفی، موضوع اصلی متن در قالب یک واژه یا عبارت کوتاه (بیشتر اسمی) خلاصه میشود. این کار به تدریج انباشتهای از موضوعهای مورد پوشش را فراهم میکند که پژوهشگر را در امر نمایهسازی و دستهبندی یاری میرساند. این کدگذاری میتواند در پژوهشهای مردمنگاری و مطالعههایی که شکلهای مختلفی از داده را در بر میگیرند استفاده شود. با این روش میتوان به راحتی محیط اجتماعی را توصیف کرد، البته دیگر نمیتوان با آن یک فرایند اجتماعی را نشان داد (جدول زیر).

درون متنی (In Vivo): کدگذاری درون متنی یا «این ویوو» یکی از روشهای شناخته شده است که در آن از واژهها و عبارتهای درون متن به عنوان کد استفاده میشوند. این روش را میتوان برای تمامی مطالعههای کیفی استفاده کرد. توصیه میشود که پژوهشگران تازه کار برای آشنایی با کدگذاری از این روش استفاده کنند. البته این کدگذاری در زمانی که پژوهشگر بخواهد به واژههای استفاده شده توسط مشارکتکننده هم اهمیت ببخشد مورد استفاده قرار میگیرد. برای مشخص کردن کدهای این روش میتوان آنها را در درون گیومه قرار داد (جدول زیر).
فرایندی (Process): در کدگذاری فرایندی از اسم مصدر (فعلهایی که تبدیل به اسم شدهاند مانند دانستن) برای اشاره به عمل یا فرایندی در داده استفاده میشود. این روش هم در تمامی مطالعههای کیفی کاربرد دارد، به ویژه پژوهشهای گراندد تئوری که هدف آنها استخراج عمل/ تعامل مشارکتکننده و پیامدهای آن است (جدول زیر).
البته روشهای دیگری هم برای کدگذاری وجود دارند که برای آشنایی با آنها و همچنین نمونههای آنها میتوان به کتاب «مایلز»، «هابرمن»، و «سالدانا» و یا کتاب «سالدانا» مراجعه کرد (در بخش منابع و مأخذ این منابع معرفی شدهاند).
کدگذاری دور دوم، کدگذاری الگو (pattern coding) است. در این دور از کدگذاری، خلاصههای بدست آمده از دور نخست (یعنی همان کدهای ایجاد شده در دور نخست) در تعداد کوچکتری از دستهها، تمها/ موضوعها، یا مفاهیم/ سازهها گروهبندی میشوند.
این کار به مانند خوشهبندی و تحلیل عاملی برای تجزیه و تحلیل کمی است. در واقع کدهای الگو کدهایی تبیینی و استنتاجی هستند که الگوها و موضوعهای برآمده از متن را نشان میدهند. روش کار بدین صورت است که کدهای مرحلۀ نخست بر اساس مشابهت در کنار هم قرار میگیرند و واحدها و دستههای با معناتری را برای تحلیل فراهم میسازند. این دستهها هم در صورت نیاز میتوانند خود دستهبندی شوند تا تمها و سازههای جدیدی را بوجود آورند. میتوان گفت این الگوها گونهای از فرا ـ کدها هستند که مجموعهای از کدهای مشابه را توضیح میدهند.
همانطور که بیان شد کدگذاری الگو باید بر اساس مشابهت در کدها انجام شود. این مشابهت میتواند رفتارها، اقدامها، هنجارها، روتینها، و روابط مشاهده شدۀ تکرار شونده باشند و به شکلهایی مانند دستهها یا موضوعها، علت ها/ تبیینها، روابط میان افراد، یا مفاهیم و سازههای نظری در آیند.
ایدۀ کلی در این مرحله، آشنا شدن پژوهشگر با هر مورد/ واحد تجزیه و تحلیل به عنوان یک موجودیت مستقل است. این فرآیند باعث آشکار شدن الگوهای هر مورد پیش از انجام گام بعدی تجزیه و تحلیل میشود. این مرحله با نام تجزیه و تحلیل درون موردی (within-case analysis) هم شناخته میشود.
همچنین توصیه میشود در طول فرایند کدگذاری، پژوهشگر تفسیرهای اولیۀ خود را از کدها و الگوها یادداشت نماید (جدول زیر). نوشتن تفسیری از کدها و الگوها کمک میکند تا پژوهشگر کمتر در فرایند ایجاد کدها، دستهها، تمها، و یا سازهها انسجام خود را از دست دهد. این تفسیرها همچنین میتوانند بینشهای تازهای را در طول پژوهش برای وی فراهم سازند.
با ایجاد کدهای الگو در مرحلۀ دوم، پژوهشگر میتواند با توجه به نیاز مطالعه از رویکردهایی مانند توصیف روایتی از الگوها، نمایش بصری (شکل زیر)، یا نمایش جدولی (جدول بالا) برای تحلیل کمک گیرد. نوشتن داستان و روایتی از شواهد بدست آمده از کدها و دستهها میتواند فهم پژوهشگر را در طول پژوهش افزایش دهد. با این کار پژوهشگر دیگر نیاز ندارد که تمامی متن را بازخوانی کند. همچنین پژوهشگر میتواند با استفاده از تکنیکهای نمایش بصری یا جدولی، خلاصهای از کدها و دستههای ایجاد شده را در قالب یک تصویر بزرگ یا جدول نشان دهد.
پژوهشگر به دنبال پاسخ به پرسشهای پژوهش است و برای این کار باید فهم خود را از شواهد بدست آمده از موردها/ واحدهای تجزیه و تحلیل چندگانه در طول پژوهش افزایش دهد. وی برای این کار باید معنای کدها و الگوها را از منابع دادهای گوناگون تفسیر کند و بر اساس آنها تبیینها، پیشنهادها، و حتی جریانهای علی بر آمده از داده را نتیجه بگیرد. پایۀ این مرحله، ترکیب و تفسیر کل شواهد بدست آمده از موردها/ واحدهای تجزیه و تحلیل و پدید آوردن موضوعها و مفاهیم نهایی پژوهش است. این کار با نام تجزیه و تحلیل میان موردی (cross-case analysis) هم شناخته میشود و ایدۀ اصلی آن، اجبار پژوهشگر به فراتر رفتن از برداشتهای اولیه از طریق نگاههای ساخت یافته به منابع گوناگون داده است.
یافتههای تحلیل کیفی در ابتدا خیلی گنگ و مبهم به نظر میرسند، با این حال، در طول فرایند تکرار شوندۀ گردآوری ـ تجزیه و تحلیل، موضوعها و مفاهیم اصلی پژوهش شکل میگیرند و تفسیرهای کاملتری ارائه میشوند که بر شفافیت و قوت یافتهها میافزایند. این تفسیرها همچنین بر اعتبار پژوهش هم میافزایند. این اعتبار ممکن است به کوتاهی جرقهای در ذهن پژوهشگر در هنگام نوشتن یک یادداشت باشد و آهان بزرگی را در وی ایجاد کند و یا از طریق استدلال کامل و با شواهد فراوان، با ارزیابی در میان همتایان و حتی با کوششی گسترده برای تکرار یافتهها از طریق مثلثبندی (triangulation) بدست آید. مثلثبندی یکی از راهبردهای افزایش روایی در پژوهش کیفی است که میتواند منجر به بالا رفتن دقت یافتهها از طریق بررسی شواهدی از چند منبع داده شود.
توجه به نکات زیر در طول فرایند تحلیل دادههای کیفی ضروری است:
مستندسازی در طول فرایند باید به خوبی و به صورت نظاممند بر روی کاغذ و یا با استفاده از نرمافزارهای رایانهای مانند «مایکروسافت ورد» یا «مکسکیودا» انجام شود. این کار شامل نوشتن یادداشتها، نکات مهم پژوهش، و حتی یافتههای اولیه در جریان انجام فرایند گردآوری و تحلیل داده به صورت نظاممند است. دلیل اصلی این موضوع حجم بالای دادههای کیفی و نیاز به فهم تجمعی آنها است. این موضوع به پژوهشگر کمک میکند تا بتواند مجموعه یافتههایی را ارائه کند که مبتنی بر داده است.
تکرار بیشتر فرایند تحلیل کیفی، اعتبار بیشتری به همراه میآورد. تحلیل کیفی یک فرایند مداوم و تکرار شونده است. به عنوان نمونه، پژوهشگر ممکن است از تحلیل به بازتعریف پرسشهای پژوهشی برگردد و سپس دوباره برای گردآوری داده برای یک مورد جدید به میدان بازگردد (Miles, Huberman, and Saldaña 2014; Eisenhardt 1989). بنابراین بیان آن به شکل گامهای اشاره شده تنها برای نظم بخشیدن به تفکر پژوهشگر برای به پیش بردن یک کار با اعتبار بیشتر است. پژوهشگر باید به این درک برسد که به دلیل ماهیت پژوهش کیفی نیازمند این است که حرکت خود را در پژوهش در هر تکرار بررسی کند و در صورت نیاز برای یافتن معنای دقیقتر پدیدهها و موقعیتها مجموعه بازنگریهایی را حتی در بخش گردآوری داده هم انجام دهد. این کار منجر به ارائۀ یافتههایی قدرتمند و قابل ارائه و کاربرد در جامعه میشود.
اشباع نظری تحلیل را متوقف میسازد. بیان شد که فرایند تحلیل کیفی تکرار شونده است و پژوهشگر باید مراحل تحلیل داده را تکرار کند. اکنون چالشی که مطرح میشود این است که پژوهشگر کی باید حرکت بین نظریه (یا به طور کلی، نتایج مورد انتظار پژوهش) و داده را پایان دهد. زمان توقف حرکت بین داده و نظریه، زمانی است که پژوهشگر به اشباع نظری (theoretical saturation) برسد. اشباع نظری زمانی است که یادگیری افزایشی بسیار کم شود و پژوهشگر پدیدۀ جدیدی را دربارۀ اهداف پژوهش مشاهده نکند. این کار به مانند بازنگری یک رونوشت برای چاپ در نشریه است. نویسنده زمانی کار را متوقف میکند که بهبود کیفیت دیگر محسوس نباشد. یعنی با افزایش دادهها بهبود چندانی حاصل نشود.
مانند آنچه درباره تنظیم گزارش دادههای کمی گفته شد، برای گزارش دادههای کیفی هم باید پژوهشگر تلاش کند تا قصهای حول محور دادههای پژوهشش طراحی کند و به صورت شاهد-مبنا یا evidence-based (یعنی با استناد به دادهها و نقلقولهای برگرفته از مصاحبهها) به پرسش(های) پژوهشش پاسخ دهد.با توجه به اینکه جنس داده در پژوهش کیفی از جنس واژه، دیدگاه، اندیشه و احساس است که معمولا جامعه پژوهش با استناد به تجربههای زنده خود در پاسخ به پرسشها ابراز میکنند و معمولا حجم دادهها هم زیاد است، در تنظیم گزارش دادههای کیفی باید موارد زیر مدنظر قرار گیرند:
خیلی در جزئیات فرو نروید. به جای ارائۀ جز به جز و سطر به سطر مصاحبهها، دستههای اصلی یا موضوعهای اصلی (main themes) را توضیح دهید که به پرسش پژوهشتان مربوط هستند. سپس برای حمایت از موضوع یا مفهوم توضیحاتی شاهد ـ مبنا ارائه دهید. یعنی دربارۀ چیستی، چرایی، و چگونگی مفهوم موردنظر توضیح دهید سپس برای پشتیبانی توضیحتان به یکی دو نقل قول کوتاه از مصاحبهها اشاره نمایید.یافتههای پژوهشتان را به روش مثلثبندی (triangulation) قوت دهید. دربارۀ مواردی که توافق عمومی وجود داشت توضیح دهید. توافقها و عدمتوافقها درباره یک موضوع را در بافت موردنظر توضیح دهید. به عنوان نمونه، آیا میان دیدگاههای افراد گوناگونی که با آنها مصاحبه کردید توافق وجود داشت یا نه گروه به گروه یا موقعیت به موقعیت پاسخها متفاوت بودند؟
دادههای کیفی را کمی گزارش ندهید. به جای بیان تعداد افرادی که دربارۀ موضوعی حرف زدند، گزارش یافتهها را اینگونه بنویسید:به عنوان نمونه، افرادی را که تجربۀ الف داشتند یا در موقعیت الف بودن با موضوع موردنظر موافق بودند و افرادی که تجربۀ ب را داشتند یا در موقعیت ب بودند با موضوع موردنظر مخالف بودند.
اگر برای تشریح و متقاعدسازی درباره موضوعی نیاز به شاهد/ داده است از نقلقولهای کوتاه استفاده کنید. همانگونه که پیشتر اشاره شد گزارش را با نقلقولهای زیاد و طولانی پر نکنید.«بیشتر افراد بیان کردند ...» یا «تعداد اندکی از مصاحبهشوندهها احساس کردند ...».
به موضوع محرمانگی و حریم خصوصی مصاحبهشوندهها احترام بگذارید. به عنوان نمونه، به جای اینکه بگویید خانم اکبری گفت: ...، بگویید «معلم الف» گفت:...بدین منظور به جای نام افراد از کدهای ساده و قابل فهم استفاده کنید. به عنوان نمونه، اگر جامعۀ پژوهش شما دانشجویان هستند و با 30 دانشجو مصاحبه کردهاید، نام آنها را با عبارت «دانشجوـ1» تا «دانشجوـ30» جایگزین کنید.
اگر دانشجویان شرکتکننده در پژوهش شما از چند رشته هستند و در تفسیرهایتان میخواهید دربارۀ ارتباط میان رشته و نوع پاسخها تحلیلی بیاورید میتوانید نام شرکتکنندگان را با عنوان رشتهشان کدگذاری کنید. به عنوان نمونه، دانشجوی شیمی، دانشجوی زمینشناسی، دانشجوی ادبیات.اگر شرکتکنندگان در پژوهش شما از چند مکان گوناگون هستند (به عنوان نمونه، دانشجویان چند دانشگاه هستند) و قصد دارید دربارۀ تفاوت در پاسخها در بافت هر دانشگاه هم تحلیلی بیاورید میتوانید نام افراد را به این شکل کدگذاری نمایید: دانشجوی کرمان، دانشجوی اهواز، دانشجوی اصفهان.
نکته مهم:در اصل کدگذاری نام شرکتکنندگان در پژوهش با در نظر گرفتن سطح تحلیلها انجام میشود. بنابراین اگر جامعۀ پژوهش شما گوناگون است اما شما قصد ندارید این گوناگونی را برجسته کنید و تحلیلهای خود را در بافت این تفاوتها انجام دهید، کدگذاری نام افراد را به سادهترین شکل ممکن انجام دهید.
به عنوان نمونه، اگر پژوهش شما قصد دارد مدلی مفهومی دربارۀ چیستی شبکههای اجتماعی از دیدگاه تجربۀ دانشجویان از شبکۀ اجتماعی «لینکداین» ارائه دهد، و قرار نیست الگوهای به دست آمده از تحلیل دادههای دانشجویان دانشگاهها یا رشتههای مختلف با هم مقایسه شوند، برچسبگذاری نام دانشجویان با عباراتی مانند «دانشجوـ1» ..... دانشجوـ30» برای محرمانه کردن دادهها کفایت میکند.برای نمایش دیداری دادههای کیفی بهتر است از نمودارها و نقشههای مفهومی استفاده کنید. به وسیلۀ این نمودارها میتوانید هم مفاهیم مستخرج از تحلیل دادهها را به صورت دستهبندی نشان دهید و هم چگونگی روابط میان آنها.
Bazeley, Pat. 2013. Qualitative Data Analysis: Practical Strategies. London: SAGE Publications
Creswell, John W. 2014. Research design: Qualitative, quantitative, and mixed methods approaches. 4th ed. London: SAGE Publications
Eisenhardt, Kathleen M. 1989. Building Theories from Case Study Research. The Academy of Management Review 14 (4): 532–550
Merriam, Sharan B. 2010. Qualitative Case Studies. In International Encyclopedia of Education, ed by. Penelope Peterson, Eva Baker, and Barry McGaw, 456–462. 3rd Ed. Oxford: Elsevier
Miles, Matthew B, Michael A Huberman, and Johnny Saldaña. 2014. Qualitative Data Analysis: A Method Sourcebook. 3rd ed. Thousand Oaks, California: Sage Publications, Inc
Evidence for Excellence in Education. 2015. Developing young researchers: How to present your results, National Foundation for Educational Research (nfer), UK
Newby, Peter. 2014. Research methods for education. 2nd ed. Vol. 94. Abingdon, Oxon: Routledge
Saldaña, Johnny. 2009. The Coding Manual for Qualitative Researchers. London: SAGE Publications
در ادامه منابع مفید برای مطالعه بیشتر - به تفکیک نوع منبع - آمدهاند.
- چطور موضوع پژوهشم را چارچوببندی کنم؟
- چطور متغیرها و سازههای مناسب برای پژوهشم انتخاب کنم؟
- چطور مدل مفهومی پژوهشم را بسازم؟
- چطور ابزار پژوهشم را بسازم؟
- چی بپرسم؟ از کی بپرسم؟ چطوری بپرسم؟
- چطور بعد از گردآوری داده و تحلیل یافتهها، در بخش نتیجهگیری نوآوری پژوهشم را برجسته کنم؟